معاملات کورکورانه


در بازار سرمایه راز و ورد جادویی برای موفق شدن وجود ندارد. راز موفقیت در بورس بررسی شرکت های خوب و خرید آنها در قیمت مناسب است.

۱۰ اشتباه رایج در دنیای معاملات کریپتو / چرا معامله‌گران تازه‌وارد حوزه ارزهای رمزنگاری شده شکست می‌خورند؟

وارد شدن به بازار کریپتو آسان است. هر شخصی که به اینترنت، گوشی هوشمند یا یک کامپیوتر دسترسی داشته باشد، می‌تواند با مقدار اندکی از سرمایه به یک معاملات کورکورانه تاجر ارز رمزنگاری شده تبدیل شود. متاسفانه تعداد زیادی از تازه‌کارها با تجربه‌هایی ناخوشایند مواجه شده و در نهایت شکست می‌خورند. در گزارش حاضر به ۱۰ نمونه از اشتباهاتی می‌پردازیم که به کرات بین معامله‌گران تازه‌وارد حوزه کریپتو به چشم می‌خورد و شما باید به هر قیمتی از آن‌ها اجتناب کنید.

۱) شروع به دادوستد از طریق پول‌های واقعی به جای انجام معاملات کاغذی

تعداد منابع و پلتفرم‌هایی که برای انجام معاملات کاغذی توسعه داده شده‌اند، زیاد است و تریدینگ‌ویو یکی از آن‌هاست؛ بنابراین دلیلی ندارد که معامله‌گران تازه‌وارد حوزه کریپتو کار خود را با پول واقعی آغاز کنند. هر فردی که بخواهد به یک تاجر حرفه‌ای تبدیل شود، در ابتدا باید بدون استفاده از پول واقعی، سیستمی متشکل از رهنمودهای ساده را برای ورودی‌ها، خروجی‌ها و مدیریت ریسک خود توسعه دهد. تا جایی که توان و قدرتش را دارید، معامله کاغذی انجام دهید؛ سپس اندکی استراحت کنید و باز هم کمی معامله کاغذی انجام دهید.

۲) دادوستد بدون توقف و بدون تعیین محدوده ضرر

اغلب معامله‌گران تازه‌کار، تمایل دارند که احساسات را در کار خود دخیل کنند؛ در نتیجه نمی‌توانند خیلی سریع به خودشان بقبولانند که ضرر کرده‌اند. حیاتی‌ترین مهارتی که هر تاجری باید به آن مجهز باشد، این است که به راحتی ضرر را بپذیرد و به سمت معامله بعدی حرکت کند. فقدان این مهارت یکی از اصلی‌ترین دلایلی است که به شکست تاجران می‌انجامد. یک محدوده ضرر را برای خودتان تعیین کنید و زمانی که معامله به ضرر شما پیش می‌رود، این محدوده را رعایت کنید.

۳) عدم توانایی در حفظ تعادل

تاجران موفق یک پورتفولیوی متعادل دارند. برای مثال، می‌توانید ۱۰ درصد از ثروت خود را به سرمایه‌گذاری در فضای کریپتو اختصاص دهید؛ ۷۰ درصد از پورتفولیوی کریپتو را به دارایی‌های بلندمدت اختصاص دهید، ۱۵ درصد را به پول نقد تبدیل کنید و با ۱۵ درصد مابقی به دادوستد بپردازید.

متعادل‌سازی مجدد به معنای بازگرداندن پورتفولیو به همان الگوی تخصیص دارایی است که در برنامه سرمایه‌گذاری خود تعیین کرده بودید. متعادل‌سازی مجدد دشوار است، زیرا ممکن است شما را مجبور کند بخشی از کلاس دارایی‌ پربازده خود را به فروش رسانده و نوعی از کلاس دارایی را خریداری کنید که سودآوری چندانی ندارد. چنین اقدامی چندان با عقل جور درنمی‌آید و بسیاری از معاملات کورکورانه معامله‌گران تازه‌وارد حوزه کریپتو در انجام آن ناکام می‌مانند.

۴) تزریق سرمایه به معامله ضررده

سرمایه‌گذاری و معامله ‌کردن دو موضوع جدا از هم هستند. زمانی که پس از خرید یک دارایی سالم، قیمت آن افت می‌کند، سرمایه‌گذار با اتخاذ یک دیدگاه بلند مدت، با قیمت پایین‌تری آن سهام را دوباره خریداری می‌کند. ولی معامله‌گران برای انجام دادوستد، سطح ریسک و باطل‌سازی تعریف شده‌ای دارند. اگر محدوده ضرر یک معامله‌گر رد شود، او باید معامله خود را باطل کرده و سراغ کلاس دارایی دیگری برود. یک کلام ختم کلام! به عنوان یک معامله‌گر، همواره از تزریق سرمایه بیشتر به معاملات ضررده خودداری کنید.

۵) عدم ثبت روزانه تاریخچه دادوستدها

تاجران موفق برنامه‌ریزی می‌کنند. یکی از مزایای تجارت برنامه‌ریزی شده آن است که خود فرد می‌تواند حساب فعالیت‌هایش را در دست داشته باشد. تنها راه برای انجام این کار عبارت است از ثبت جزئیات هر معامله. چنین اقدامی برای یادگیری و اجتناب از اشتباهات تکراری یک روش عالی به شمار می‌رود. یک دفترچه ثبت روزانه داشته باشید و به آن مراجعه کنید. روند تفکرات، شرایط احساسی و نتایج معامله‌ها را ثبت کنید. چنین اقدامی مزایای فراوانی دارد.

۶) پذیرش ریسک بیش از حد توانایی

در دنیای کریپتو، افراد مجذوب این ایده می‌شوند که با قرار گرفتن در زمان و مکان مناسب، مقدار زیادی پول به جیب بزنند و زندگی خود را متحول کنند. نتیجه چنین تفکری آن است که معامله‌گران سطح بسیار بالایی از ریسک را به جان می‌خرند؛ به گونه‌ای که از عهده آن برنمی‌آیند و در صورتی که اوضاع طبق انتظارات پیش نرود، ورشکست می‌شوند. این وضعیت مشابه آن است که کسی تمام سرمایه زندگی خود را صرف خرید یک بلیط بخت‌آزمایی کرده باشد.

۷) تخصیص مبلغ اندکی از سرمایه

از قدیم گفته‌اند که برای درآمدزایی پول لازم است. تعداد زیادی از معامله‌گران تازه‌کار فریب این وعده را می‌خورند که با نشستن روی مبل راحتی، به آسانی می‌توانند به مبالغ هنگفتی از پول نقد دست پیدا کنند. چنین وعده‌ای دروغ است؛ مگر آن که از قبل صاحب مبلغ قابل توجهی از سرمایه باشید و از آن برای دادوستد در حوزه کریپتو استفاده کنید.

تاجری که بخواهد به سطح حرفه‌ای برسد، باید بدون دادوستد نیز توانایی اداره کامل زندگی‌اش را داشته باشد. این جمله بدین معناست که معامله‌گر تنها باید از مبلغ سود برای تامین مخارج زندگی استفاده کند، نه سرمایه‌ای که به دادوستد اختصاص داده است.

در اکثر مناطق جهان، به منظور دستیابی به این هدف مردم باید مبلغی بین ۵۰ تا ۱۰۰ هزار دلار را به عنوان سرمایه در نظر بگیرند و ماهیانه‌ ۱۰ درصد سود کنند.

تحقق چنین هدفی در واقعیت بسیار دشوار است. در نتیجه معامله‌گران تازه‌وارد زمانی به خودشان می‌آیند که زیر بار استرس شدیدی قرار دارند و نتایج دادوستدهای آن‌ها مطابق با انتظاراتشان پیش نرفته است.

۸) استفاده از اهرم‌

این کار را نکنید. اصطلاح معروفی در سرمایه‌گذاری وجود دارد که می‌گوید اهرم یک شمشیر دولبه است، زیرا هم می‌تواند بازدهی دادوستدهای سودآور را تقویت کند و هم ضرر و زیان‌های ناشی از معاملات ضررده را افزایش دهد. اهرم تنها باید توسط معامله‌گران پیشرفته‌ای مورد استفاده قرار بگیرد که به شکل پیوسته و طی چندین سال متمادی عملکردی سودآور داشته‌اند. هیچ روش مطمئن‌تری به غیر از به‌کارگیری اهرم در معاملات ضررده برای از دست دادن پول وجود ندارد.

۹) عمل کردن بر اساس الگوها و شاخص‌هایی که به روشنی قابل درک نیستند

معامله‌گران تازه‌وارد حوزه کریپتو در انجام تجزیه و تحلیل‌های فنی عملکرد افتضاحی دارند. اغلب آن‌ها الگوهایی را روی نمودار شناسایی می‌کنند که از لحاظ مفهومی و چینش نموداری اشتباه هستند. اگر تازه‌کار هستید، به شما توصیه می‌کنیم که سیستم معاملاتی ساده‌ای معاملات کورکورانه را توسعه داده و از تصمیم‌گیری بر مبنای الگوها و شاخص‌های نامشخص خودداری کنید. کار خود را با سطوح ساده حمایت و مقاومت شروع کنید و تنها روی شاخص‌های روشن و واضح حساب باز کنید. میانگین متحرک نمایی یکی از همین شاخص‌هاست.

۱۰) دنبال کردن کورکورانه

یکی دیگر از اشتباهات معامله‌گران جدید این است که به شکل کورکورانه هم رنگ جمعیت می‌شوند. نتیجه چنین اقدامی این است که به دلیل ترس از دست دادن فرصت، به خرید یک کوین مشهور روی می‌آورند یا مبلغی را برای خرید یک ارز رمزنگاری شده پرداخت می‌کنند که از ارزش واقعی آن بیشتر است. معامله‌گران باتجربه به مواجهه با تاجران هیجان‌زده و پر سروصدا عادت دارند و به راحتی تحت تاثیر آن‌ها قرار نمی‌گیرند. معامله‌گران هوشمند در زمان مناسب پول خود را از یک ارز رمزنگاری شده خارج می‌کنند، ولی احتمال آن وجود دارد که معامله‌گران تازه‌وارد برای مدت معاملات کورکورانه طولانی‌تری کوین مورد نظر را نگهداری کنند و در نهایت با ضرر مواجه شوند. اغلب تاجران تازه‌وارد از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند و نمی‌توانند در مواقع لزوم، بر خلاف جهت تفکرات عمومی حرکت کنند.

تعداد زیادی از تازه‌واردان حوزه کریپتو به شکلی کورکورانه از سیگنال‌های افراد غریبه که در توئیتر منتشر می‌شود، پیروی می‌کنند. احتمال دارد این سیگنال‌ها از سوی کلاهبردارانی منتشر شده باشد که قصد دستکاری بازار را دارند و در کمین دلارهایی نشسته‌اند که افراد به سختی به دست آورده‌اند.

سخن پایانی

دادوستد کار سختی است. تنها در صورتی که از سرمایه مناسبی برخودار باشید و گام‌های صحیحی در جهت یادگیری نحوه انجام معامله و مدیریت ریسک برداشته باشید، به یک معامله‌گر موفق و سودآور تبدیل خواهید شد. کلید کار در طراحی برنامه نهفته است. فرقی نمی‌کند که اوضاع به چه شکلی پیش می‌رود، به هیچ وجه از برنامه خود دست نکشید.

استفاده از اندیکاتور استوکاستیک

استفاده از اندیکاتور استوکاستیک

اسیلاتور استوکاستیک (Stochastic Oscillator) یک اندیکاتور تکنیکال است که در تشخیص پایان یک روند به تریدرها کمک می‌کند.

این اندیکاتور در تئوری‌های زیر مفید است:

  1. در طول یک روند صعودی، قیمت‌ها برابر با قیمت بسته شدن قبلی یا بیشتر از آن باقی می‌مانند.
  2. در طول یک روند نزولی، قیمت‌ها برابر با قیمت بسته شدن قبلی یا کمتر از آن باقی می‌مانند.

این اسیلاتور مومنتوم (Momentum Oscillator) ساده در اواخر دهه‌ی 1950 از سوی جورج لین معرفی شد.

اسیلاتور استوکاستیک از یک مقیاس برای اندازه‌‌گیری میزانِ تغییرِ قیمت نسبت به یک قیمت بسته شدن استفاده می‌کند و با آن ادامه‌ی مسیر روند کنونی را پیش‌بینی می‌کند.

چگونه از اندیکاتور استوکاستیک استفاده کنیم؟

یکی از این دو خط سریع‌تر از دیگری است و از این نظر شبیه خطوط مک‌دی است.

چطور با استفاده از اندیکاتور استوکاستیک معامله کنیم

اندیکاتور فنی استوکاستیک اشباع خرید (Overbought) و اشباع فروش (Oversold) را به ما نشان می‌دهد. مقیاس استوکاستیک از 0 تا 100 است.

اگر خطوط استوکاستیک بالای 80 باشند (خط چین قرمز در چارت بالا)، آن وقت بازار در وضعیت اشباع خرید قرار دارد.

اگر خطوط استوکاستیک زیر 20 باشند (خط چین آبی)، آن وقت بازار احتمالاً در وضعیت اشباع فروش قرار دارد.

به عنوان یک قانون کلی، وقتی که بازار در وضعیت اشباع فروش باشد، می‌خریم و وقتی که احتمالاً بازار در وضعیت اشباع خرید باشد، می‌فروشیم.

چگونه از اندیکاتور استوکاستیک استفاده کنیم؟

اگر به چارت ارز بالا نگاه کنید، می‌بینید که اندیکاتور مدتی می‌شود که شرایط اشباع خرید را نشان می‌دهد.

با این اطلاعات، می‌توانید حدس بزنید قیمت به کدام جهت حرکت می‌کند؟

چگونه از اندیکاتور استوکاستیک استفاده کنیم؟

اگر افت قیمت را پیش‌بینی کردید، حدستان کاملاً درست بوده! چون بازار برای مدتی طولانی در وضعیت اشباع خرید بود، چاره‌ای جز برگشت نداشت.

این اساس استوکاستیک است.

بسیاری از تریدرها به دلایل مختلفی از استوکاستیک استفاده می‌کنند، اما هدف اصلی این اندیکاتور این است که وضعیت‌های احتمالی اشباع خرید و اشباع فروش بازار را نشان‌مان دهد.

یادتان باشد که استوکاستیک می‌تواند برای مدتی طولانی بالای 80 یا زیر 20 باقی بماند، پس کورکورانه و با دیدن وضعیت “اشباع خرید” اندیکاتور، نفروشید!

همین‌طور با دیدن وضعیت “اشباع فروش” اندیکاتور، سریعاً شروع به خرید نکنید!

یک گوسفند استوکاستیک‌ی نباشید!

با گذشت زمان، یاد می‌گیرید که چطور از استوکاستیک به روش معاملاتی شخصی خودتان استفاده کنید.

گزارش ویژه؛ دستکاری سازمانیافته در بازار بورس ایران: از شرکت‌های دولتی و سهام آنها دوری کنید!

- دکتر نوح فرهادی و دکتر هوشنگ لاهوتی در این پژوهش داده‌های معاملات روزانه ۳۴۱ سهم را در بازار بورس تهران مورد بررسی قرار داده و دستکاری و تقلب‌های صورت گرفته در بازار بورس تهران را با تکیه بر قانون رقم اول و دوم «بنفورد» اثبات کرده‌اند.
- با توجه به اثرات محدودیت‌های تجاری ایجاد شده بر اثر تحریم‌های سال ۲۰۱۸ ایالات متحده [خروج آمریکا از برجام] و افزایش قابل توجه در حوزه بدهی‌های عمومی در اقتصاد ایران، بورس اوراق بهادار به منبع اصلی برای جبران کسری بودجه دولت با انجام عرضه‌های اولیه سهام شرکت‌های دولتی تبدیل شد و دولت با دستکاری در بازار بورس ایران، سرمایه زیادی کسب و البته آن را هدر داده است.
- دکتر لاهوتی: «دکتر فرهادی و من مدتی پیش داده‌های کووید۱۹ را بررسی کردیم و متوجه شدیم که در ایران مرتب داده‌های مربوط به پاندمی دستکاری می‌شود. با بررسی‌های بیشتر به نتیجه‌های مشابه در امور دیگر رسیدیم و هربار که آمار و ارقام رسمی ایران را در ارتباط با رشته‌های تخصصی خود می‌بینیم، از دید انتقادی به آنها نگاه کرده و با دقت آنها را بررسی می‌کنیم.»
- دکتر فرهادی: ««در یک مطالعه جامع از ۳۰ شرکت بزرگ فهرست شده در بورس اوراق بهادار، یکی از دانشجویانم با مشکلات مهمی در رابطه با بازار مالی ایران مواجه شد: عدم شفافیت، مالکیت دولتی شرکت‌ها، اقتصاد ملی تحت فشار، افزایش بیش از ۱۰۰۰ درصدی بدهی ملی!»
- «در تحقیقات خود با عنوان «Iran 3.0»، نیروی محرکه اقتصادی جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار دادم که نشان می‌دهد چگونه رژیم همواره بار خود را به دوش «خانوارها» منتقل کرده است. پرسش این است که آیا رژیم در بازار بورس معاملات کورکورانه نیز همین کار را کرده است؟ آیا با دروغ خانوارهای ایرانی را فریب داده تا چاله‌های بودجه آن را پر کنند؟! و اگر چنین است، چگونه این کار را کرده؟!»
ـ ««من اگر یک میلیون دلار می‌داشتم و تصمیم به سرمایه‌گذاری در بورس تهران می‌گرفتم، با توجه به داده‌های موجود، ترجیح می دادم پولم را نگه دارم و صفر درصد بازدهی داشته باشم تا اینکه در بازار بورس ایران سرمایه‌گذاری کنم. مگر اینکه به خدا توکل کنید!«

دکتر نوح فرهادی و دکتر هوشنگ لاهوتی در یک پژوهش علمی مبتنی بر ریاضیات عالی که دوم مارس ۲۰۲۲ در مجله بین‌المللی تجارت و مدیریت منتشر شد با استفاده از آمارهای معتبر دستکاری در بازار بورس اوراق بهادار ایران را اثبات کرده‌اند.

در مقدمه این گزارش پژوهشی با اشاره به نقش اساسی بازارهای مالی ایران در توسعه اقتصادی این کشور آمده که طی سال‌های ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ مقامات حکومتی تبلیغات گسترده‌ای را برای تشویق مردم و سرمایه‌گذاران به سرمایه‌گذاری در بازار بورس اوراق بهادار تهران انجام دادند. بیشترین شهروندانی که بر اساس این تبلیغات پس‌انداز و سرمایه خود را به بازار بورس بردند شکایت دارند که دارایی خود را با نوسانات بازار بورس از دست داده‌اند.

اعداد و ارقام رسمی جمهوری اسلامی زیر ذرّه‌بین

دکتر نوح فرهادی و دکتر هوشنگ لاهوتی در این پژوهش داده‌های معاملات روزانه ۳۴۱ سهم را در بازار بورس تهران مورد بررسی قرار داده و دستکاری و تقلب‌های صورت گرفته در بازار بورس تهران را با تکیه بر قانون رقم اول و دوم بنفورد* اثبات کرده‌اند. در ادامه این مقدمه همچنین آمده «ما دریافتیم که ۴۶ درصد از شرکت‌های حاضر در بازار بورس و اوراق بهادار تهران به قانون رقم اول پایبند نبوده؛ و همچنین تجزیه و تحلیل کامل انطباق با رقم دوم، الگوی مشابهی را نشان داد. با توجه به اثرات محدودیت‌های تجاری ایجاد شده بر اثر تحریم‌های سال ۲۰۱۸ ایالات متحده [خروج آمریکا از برجام] و افزایش قابل توجه در حوزه بدهی‌های عمومی در اقتصاد ایران، بورس اوراق بهادار به منبع اصلی برای جبران کسری بودجه دولت با انجام عرضه‌های اولیه سهام شرکت‌های دولتی تبدیل شد و دولت با دستکاری در بازار بورس ایران، سرمایه زیادی کسب و البته آن را هدر داده است.

دکتر هوشنگ لاهوتی در مورد اینکه چرا نویسندگان به بررسی بازار مالی در ایران پرداختند، به کیهان لندن چنین توضیح می‌دهد: «دکتر فرهادی و من مدتی پیش داده‌های کووید۱۹ را بررسی کردیم و متوجه شدیم که در ایران مرتب داده‌های مربوط به پاندمی دستکاری می‌شود. با بررسی‌های بیشتر به نتیجه‌های مشابه در امور دیگر رسیدیم و هربار که آمار و ارقام رسمی ایران را در ارتباط با رشته‌های تخصصی خود می‌بینیم، از دید انتقادی به آنها نگاه کرده و با دقت آنها را بررسی می‌کنیم. در ارتباط با این گزارش نیز، روزنامه «تعادل» در ایران نوزدهم ژوئن ۲۰۲۰ گزارش داد که بانک مرکزی در ایران بانک‌های ایرانی را مجبور به خرید اوراق بهادار از دولت کرده است. این برخلاف تمام قوانین جهانی است. دولت نباید بانک مرکزی را مجبور به کنترل سرمایه‌گذاری‌های خود کند. این یک علامت قرمز بزرگ برای ما بود.»

دکتر فرهادی در ادامه‌ی گفتگو می‌گوید: «در یک مطالعه جامع از ۳۰ شرکت بزرگ فهرست شده در بورس اوراق بهادار، یکی از دانشجویانم با مشکلات مهمی در رابطه با بازار مالی ایران مواجه شد: عدم شفافیت، مالکیت دولتی شرکت‌ها، اقتصاد ملی تحت فشار، افزایش بیش از ۱۰۰۰ درصدی بدهی ملی! در عرض چند سال، اختلال در صادرات نفت، ضایعات، فساد و همه اینها همراه با کسری بودجه، راهی برای جمهوری اسلامی ایران جهت بستن سوراخ‌های بودجه‌اش باقی نمی‌گذارد. علاوه بر این، در تحقیقات خود با عنوان «Iran 3.0»، نیروی محرکه اقتصادی جمهوری اسلامی را مورد بررسی قرار دادم که نشان می‌دهد چگونه رژیم همواره بار خود را به دوش «خانوارها» منتقل کرده است. پرسش این است که آیا رژیم در بازار بورس نیز همین کار را کرده است؟ آیا با دروغ خانوارهای ایرانی را فریب داده تا چاله‌های بودجه آن را پر کنند؟! و اگر چنین است، چگونه این کار را کرده؟! خب، اکنون شواهد نشان می‌دهد که بورس تهران بنا به تعریف رایج علمی، اصلا بازار کارآمدی نیست.»

دستکاری سازمانیافته و هدفمند

دکتر نوح فرهادی و هوشنگ لاهوتی در این گزارش تحقیقی آورده‌اند که دستکاری بازار پیش از این نیز وجود داشته و با اشکال مختلفی چون انتشار اطلاعات نادرست در مورد دارایی‌ها، تجارت داخلی، یا شبیه‌سازی قیمت‌ها، نرخ‌ها، یا معاملات که بطور کاذب دلالت بر تقاضای بالاتر برای اوراق بهادار دارد انجام می‌شود. اکنون، در عصر دیجیتال و با ظهور بازارهای مالی آنلاین «انتشار و سفارش‌های جعلی برای افزایش یا کاهش قیمت اوراق بهادار» دستکاری بازار را آسان‌تر کرده است.

همچنین مواردی از دستکاری بازارهای مالی آنلاین مطرح شده است؛ از جمله سفارش‌های بزرگ برای تظاهر به تقاضای بالای بازار که ممکن است بر رفتار سرمایه‌گذاران تأثیر بگذارد. شکل دیگری از تقلب، تجارت داخلی و معاملاتی است که به سرمایه‌گذاران امکان دسترسی زودهنگام به اطلاعات افشانشده و محرمانه را می‌دهد.

نویسندگان این پژوهش تأکید کرده‌اند که «تقلب در معاملات سهام و محصولات مالی و سایر اشکال دستکاری بازار، یکپارچگی بازارها را تضعیف می‌کند و می‌تواند آسیب قابل توجهی به سرمایه‌گذاران وارد کند.»

در بخش دیگری از این مقاله درباره انگیزه‌های سهامداران حقیقی برای آوردن پس‌انداز و سرمایه‌هایشان به بازار بورس ایران آمده که «تحریم‌ها یک مانع بزرگ سیاسی برای رشد و توسعه اقتصادی است که در تمام جنبه‌های مالی ایران نفوذ کرده و به اشکال مختلفی از جمله ممنوعیت تجاری، مسدود کردن دارایی‌های ایران، محدودیت‌های سفر و مسدود کردن انواع سرمایه‌گذاری در بازارهای تجاری بروز پیدا کرده و منجر به نوسانات بازار و کاهش ارزش پول ملی شده است. از زمان خروج ایالات متحده از برجام ماه مه ۲۰۱۸، ارزش پول ملی ایران (IRR) به میزان قابل توجهی کاهش یافته است. به همین دلیل، سرمایه‌گذاران ایرانی احتمالا به دنبال سرپناهی برای تضمین ارز خود بودند. بنابراین، آنها با حضور در بازار بورس و اوراق بهادار تهران، در ۳۶ صنعت مانند هیدروکربن، اتومبیل، کشاورزی، مخابرات و خدمات به ویژه خدمات مالی سرمایه‌گذاری کردند. بر اساس یک نظرسنجی که توسط آژانس نظرسنجی دانشجویان ایران (ISPA) انجام شده، ۲۰ درصد از جمعیت ایران طی دو سال گذشته به نحوی در بازار بورس سرمایه‌گذاری کرده‌اند. بر اساس همین گزارش، بیش از هفتاد و هفت درصد سرمایه‌گذاران با زیان قابل‌ توجهی مواجه شده‌اند، از هر درصد، هشت درصد سود کسب کرده‌اند و ۱۵ درصد از سرمایه‌گذاران شکست خورده‌اند.»

در این مقاله پژوهشگران با ارزیابی کامل تقاضای روزانه برای سهام عمومی فهرست شده در بورس اوراق بهادار، توانسته‌اند عدم انطباق قابل توجهی با قانون بنفورد را در این ارقام نشان دهند. این شواهد نشان می‌دهد سهام فهرست‌شده در بورس اوراق بهادار با استفاده از «تعداد جعلی معاملات روزانه» تحت تأثیر تلاش‌ها برای دستکاری بازار قرار داشتند و بیشترین تخلفات نیز در مورد سهام مرتبط با صنایع بوده است. دستکاری فعالیت بورس شرکت‌ها در بخش‌های معدن، خدمات مالی، بانکداری، ساخت‌ و ساز، داروسازی، انرژی و تولید بطور مساوی مشاهده شده است.

جبران کسری بودجه از جیب مردم

نویسندگان مقاله تأکید کرده‌اند که علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی بارها شهروندان را تشویق کرده و خواستار مشارکت فعال در سرمایه‌گذاری در بازارهای اولیه و ثانویه سهام کشور شده است. تحلیلگران می‌گویند این تلاش‌ها در درجه اول با اقتصاد ویران شده ایران مرتبط بوده است. از سوی دیگر سوء مدیریت و بی‌کفایتی مستمر، رواج رشوه در مدیریت دولتی، و فشارهای سیاسی و اقتصادی بین‌المللی، زخم‌های عمیقی در اقتصاد ایران برجای گذاشته است. بطوری که ایران به عنوان یک کشور در حال توسعه به سختی می‌تواند اقتصاد خود را به تنهایی حفظ کند. شرکت‌های دولتی (SOE) تقریباً ۸۰ درصد از فعالیت اقتصادی کشور را در دست دارند و بر اساس گزارش صندوق بین‌المللی پول (IMF)، تا دسامبر ۲۰۲۰، بدهی بخش عمومی در ایران از ۵۰۰ تریلیون ریال نیز فراتر رفت. از این مقدار، بیش از ۸۹ درصد در اختیار دولت تئوکراتیک و کمتر از ۱۱ درصد در اختیار شرکت‌های دولتی بوده‌ است. بدهی ملی ایران طی ده سال گذشته سالانه ۴۱ درصد افزایش یافته. ایران از نظر سلامت سیستم بانکی خود رتبه ۱۳۱ از ۱۴۰ جهان را دارد. از دید نویسندگان مقاله همه اینها می‌تواند انگیزه رهبر جمهوری اسلامی را برای تشویق جریان سرمایه از طریق مشارکت مردم در معاملات بورس اوراق بهادار را توضیح دهد.

دکتر نوح فرهادی درباره شرکت‌های فعال در بازار بورس ایران به کیهان لندن می‌گوید: «در نظر داشته باشید که تعداد زیادی از شرکت‌های موجود در فهرست سازمان بورس و اوراق بهادار تهران از طریق همین سازمان خصوصی شده‌اند. بسیاری از آنها هنوز تا حدی در مالکیت دولت هستند یا توسط مقامات دولتی اداره می‌شوند. این بدان معناست که وزنه‌ی دولت سنگین است. به همین دلیل تا جایی که به عملکرد این شرکت‌ها مربوط می‌شود، باید احتیاط کرد. می‌دانیم که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سودآورترین شرکت ها را تصاحب کرده و روند اقتصادی را کنترل می‌کند. رسانه‌های آزاد وجود ندارد و با توجه به فساد گسترده در ایران، نمی توان کورکورانه به داده‌ها و آمارهای بازار اعتماد کرد».

وی تأکید می‌کند که «در نهایت IPOها یا عرضه اولیه سهام بسیار پیچیده هستند و نیاز به شناخت عمیق از شرکت‌ها دارند. روند بورس در ایران گمراه‌کننده و ناقص است و بر اساس خطا و دستکاری بنیاد گذاشته شده!»

نویسندگان مقاله با بررسی داده‌های بورس ایران نتیجه‌گیری می‌کنند که جمهوری اسلامی با هدف جبران کسری بودجه دولت، بارها مالیات (نهفته) را افزایش داده است که منجر به تلاطم در بازار شده و با عرضه اولیه عمومی (IPO) نیمه‌کاره و دستکاری شده نظام اسلامی توانست به پس‌انداز و سرمایه مردمی که پیش از آن در بازار بورس حضور نداشتند، دسترسی پیدا کند.

نویسندگان همچنین با اشاره به انگیزه‌ای که «کسری بودجه» برای دستکاری بازار سرمایه به مقامات جمهوری اسلامی داده نوشته‌اند که جمهوری اسلامی مظهری از ولخرجی است. به عنوان مثال، بودجه سالانه حکومت اسلامی برای سال ۲۰۲۰/۲۰۲۱ شامل ۴۰ میلیون دلار برای هزینه‌های سفر داخلی «رهبر معظم انقلاب» علی خامنه‌ای معاملات کورکورانه بوده. مقایسه این مبلغ با ۱۴ میلیون دلار هزینه سفر باراک اوباما رئیس جمهور سابق آمریکا نشان می‌دهد که رژیم ایران چه اسرافی در بودجه دارد و تا چه میزان ناکارآمد است. به بیان دیگر علی خامنه‌ای برای سفرهای کشوری خود سه برابر بیشتر از رئیس‌ جمهور سابق آمریکا که تازه برخلاف خامنه‌ای، حضور بین‌المللی نیز داشت، پول از جیب مالیات‌دهندگان دریافت کرده است. بورس اوراق بهادار ایران نیز مانند شیوه‌های بودجه‌ریزی و برنامه‌ریزی‌ جمهوری اسلامی، غیرشفاف است.

توصیه به سرمایه‌گذاران بورس

سرمایه‌گذاران چه آنها که واقعا سرمایه دارند و چه مردم عادی که پس‌اندازهای کوچک خود را به بازار بورس می‌برند و یا حتا به امید به دست آوردن پول بیشتر مثلا خانه و اموال خود را می‌فروشند و پول آن را راهی بورس تهران می‌کنند، چه باید بکنند؟

نویسندگان به سرمایه‌گذاران بورسی در ایران هشدار می‌دهند که «هنگام معامله در بورس اوراق بهادار باید بسیار احتیاط کنند. با توجه به شواهد تجربی یافت شده در این مطالعه، انجام بررسی دقیق روی تمام اوراق بهادار فهرست شده در بورس اوراق بهادار، از جمله صورت‌های مالی، تعداد معاملات روزانه، ارزش و حجم معاملات ضروری است. به این ترتیب، سرمایه‌گذاران ایرانی بهتر می‌توانند ریسک‌های ذاتی مبادلات غیرشفاف در بورس اوراق بهادار را پشت سر بگذارند. با وجود این، سرمایه‌گذاران مبتدی باید از انجام هرگونه معامله جدید در بازار بورس خودداری کنند تا زمانی که داده‌های بازار قطعی و قابل اعتماد شوند!»

دکتر نوح فرهادی با قاطعیت به کیهان لندن می‌گوید: «از شرکت‌های دولتی و سهام آنها دوری کنید! اما اگر نمی‌توانید، چون اکنون درگیر آن هستید، باید به شرکت‌ها با دقت نگاه کنید؛ به تیم مدیریت یک شرکت سهامی عام که در آن سرمایه‌گذاری کرده‌اید دقت کنید:
آیا می‌توانید به آنها اعتماد کنید؟
آیا اصلا اطمینان دارید که آنها سرمایه‌ای دارند؟
آیا اهداف آنها را برای سه تا پنج سال آینده درک می‌کنید؟
آیا آنها شرکت‌ها و افرادی واقع‌بین هستند؟
سطح تحصیلات آنها چقدر است؟
آیا آنها قادر به راه‌اندازی یک تجارت ساده (مثل بقالی) هستند؟ آیا آنها می‌توانند مسائل پیچیده را مدیریت کنند؟
آیا آنها از اعضای خانواده سران و گروه‌های مافیایی رژیم هستند؟
اگر تحصیلاتی دارند، کجا به دانشگاه رفته‌اند؟

نگاهی به سابقه زندگی و تحصیل و شغلی آنها بیندازید. بررسی کنید که آیا آنها راست می گویند یا نه. به عنوان مثال، یکی از مدیران(تکنولوژی ایمنی) سازمان بورس و اوراق بهادار تهران مدعی شده که در یک شرکت مشاوره استراتژیک بزرگ در آلمان کار کرده. اما این یک دروغ بزرگ است!»

این استاد دانشگاه و کارشناس مدیریت استراتژیک در ادامه می‌گوید: «بطور کلی، سطح بالایی از فساد در کشور وجود دارد. بانک مرکزی و بازار مالی در ایران نهادهای مستقلی نیستند و باید از عقاید مذهبی روحانیون تبعیت کنند. عدم شفافیت مشکل اساسی است در این عرصه است.»

او می‌افزاید: «با نگاهی به نتایج تحلیل ما، سرمایه‌گذاری در بورس اوراق بهادار تهران یک اقدام بسیار پر ریسک است. هر داده‌ای به احتمال زیاد دستکاری می‌شود. فقدان دانش مالی به برداشت‌ها و تصمیمات نادرست و به احتمال زیاد به معاملات بی‌سود منجر می‌شود. خطرات معاملاتی ناشی از TSE نه تنها مبتنی بر ریاضی بلکه سیاسی نیز هستند. با توجه به بحران‌های سیاسی رژیم ملایان در طول بیش از چهار دهه همراه با تحریم‌های مداوم و فساد نهادینه، سرمایه‌گذاران همواره در معرض از دست رفتن سرمایه‌شان در بورس هستند.»

دکتر نوح فرهادی در پایان گفتگو با کیهان لندن می‌گوید: «من اگر یک میلیون دلار می‌داشتم و تصمیم به سرمایه‌گذاری در بورس تهران می‌گرفتم، با توجه به داده‌های موجود، ترجیح می دادم پولم را نگه دارم و صفر درصد بازدهی داشته باشم تا اینکه در بازار بورس ایران سرمایه‌گذاری کنم. مگر اینکه به خدا توکل کنید! خطرات چنین سرمایه‌گذاری‌هایی بسیار بیشتر از سودیست که ممکن است به دست آورد، به ویژه با توجه به عدم اطمینان‌های سیاسی و ثبات همگرایی نیروها که همگی تحت تأثیر داده‌های ماوراء طبیعی نیز قرار دارند! اگر با همه این اوصاف، باز هم می‌خواهید در بازار مالی سرمایه‌گذاری کنید، یاد بگیرید که از تئوری انتخاب سود «مارکویتز»، فرضیه‌های بازار کارآمد «فاما» استفاده کنید و تناسب‌های «شارپ» را یاد بگیرید! در کشورهای پیشرفته که بازارهای بورس آنها قابل اعتماد است، بانک‌ها در این زمینه خدمات رایگان به علاقمندان سرمایه‌گذاری در بورس ارائه می‌دهند!»

*قانون بنفورد نشان می‌دهد که بر خلاف تصور عمومی مبنی بر هم‌شانس بودن اعداد برای قرار گرفتن در رقم‌های مختلف، در مشاهدات حاصل از بسیاری پدیده‌های طبیعی، اعداد به صورتی خاص و غیرهم‌شانس در موقعیت‌های مختلف توزیع شده‌اند. قانون بنفورد یک توزیع گسسته و نامتقارن برای ارقام معنی‌دارِ مشاهداتِ حاصل از شمارش یا برگرفته از رویدادهای طبیعی ارائه می‌دهد و دارای کاربردهای بسیار متنوعی در زمینه‌های مختلف است.

جنبش بدون سر را نمی‌توان سر زد؛ سخنی با نسل دهه هشتادی ها – امیرهوشنگ افتخاری راد

امتیاز جنبش بدون سر، این است که نمی‌توان چیزی را که سر ندارد، آن را قطع کرد، و این نوع جنبش‌ها مخالف شکل‌گیری ساختار هرمیست که یک رهبر یا حزب یا گروه فرهمند بتواند شاکله جنبش راتحت عنوان یک «کلِ کاذب» .

امتیاز جنبش بدون سر، این است که نمی‌توان چیزی را که سر ندارد، آن را قطع کرد، و این نوع جنبش‌ها مخالف شکل‌گیری ساختار هرمیست که یک رهبر یا حزب یا گروه فرهمند بتواند شاکله جنبش را تحت عنوان یک «کلِ کاذب» از آن خود سازد و سپس انرژی جنبش را سوختبار تثبیت منافع ویژه خود کند، امری که در انقلاب ۵۷ رخ داد. در این مورد تجربه خودمختاری جنبش‌های چیاپاس مکزیک و روژآوآی کردستان سوریه می‌تواند سودمند باشد

من در این نوشته تجربه زیسته‌ام را از دوم خرداد بدین سو مدنظر دارم، گفت‌وگو ندارد که سیاست رهایی‌بخشی در ایران دامنه‌ای عریض و طویل دارد که ردّ آن را می‌توان از انقلاب ۵۷ تا انقلاب مشروطه جستجو کرد.

ما که در دهه بیست سالگی خود، شاهد سرکوب کوی دانشگاه (۱۳۷۸) بودیم، اولین تجربه از گاز اشک‌آور را دریافتیم، در دهه سی سالگی که شاهد جنبش سبز بودیم، می‌دانستیم که با شلیک گاز اشک‌آور چه کنیم. سپس جنبش‌های فراگیرتر آبان ۹۷ و دی ۹۸ در کارنامه‌ی تحول‌خواهی رادیکال پیشروی ماست. اکنون بیست ساله‌ها (دهه نودی‌ها) تجربه‌های پیشین را در حافظه تاریخی خود دارند. خصلت این حلقه‌های متصل نسلی که از آن یک جنبش بدون نسل می‌سازد، چیست؟ جنبشی که در عین تفاوت‌ها اما با همبستگی، همه نسل‌ها را در خود هضم و جذب می‌کند! جنبشی با نوعی سازماندهی بدون سازماندهی متعارف!

هیچ یک از جنبش‌هایی که در این دهه‌ها رخ داد، واجد یک راس نبود که به‌قولی بتواند کار را تمام کند. پس تحلیل‌های از نفس افتاده به کار تحلیل این دست جنبش‌ها نمی‌آید. آنها که این جنبش‌ها را به یک سیاست هویتی یا سیاست طبقاتی خاص فرو می‌کاهند، ابزار تحلیلشان برای درک آنها کُند و ناآکارمد است. به‌همین دلیل، با توسل به یک یا چند شعار در هر جنبش، بنای تحلیل خود را بر تلماسه استوار می‌کنند. اما این جنبش‌ها-دست‌کم در تجربه بی‌واسطه من- از دو خصلت عمده برخوردارند: راس ندارند؛ و کثیر و متنوع هستند. هر بار در یکی از این جنبش‌ها لایه یا لایه‌هایی از این تنوع‌گرایی بروز می‌کند.

اگر بخواهیم از این جنبش‌ها، یک کلیّت بسازیم که تا به درک آن نائل آییم، می‌توان از مثال زنجیر بهره ببریم که از حلقه‌های متنوع و متفاوت شکل یافته است. اما معنای این زنجیر، گفت‌وگو ندارد که یک خواست سیاسی است. خواستی که از دوم خرداد ۷۶ به این سو، مرتب‌ عمیق‌تر و رادیکال‌تر شد.

اینکه آیا دوم خرداد و روی کار آمدن محمد خاتمی، دستپرورده نظام بوده، محل بحث من در اینجا نیست، اما آنچیزی که تجربه زیسته امثال من می‌گوید این است که یک خواست تغییر رادیکال در پس کنش و تفکر ما بوده است. البته که هر یک از ما، این خواست تغییر را با مراتب و درجاتی برای خود تعریف کرده بودیم. از قضا این هم شکلی از تنوع در یک خواست بود.

علی خامنه‌ای و نظام متبوعش، هر گونه خواست تغییر را با انبانی از تجربه فروپاشی شوروی قیاس کرد و به‌این ترتیب، با طیفی از برخوردها اعم از قتل‌های زنجیری روشنفکران و قتل‌های سیاسی، دستگیری‌های گسترده، کودتای بستن مطبوعات در یک شب (اردیبهشت ۷۹) که تیرخلاص به بادکنک اصلاحات در حکومت بود، از هیچ کاری کم نگذاشت تا جلوی همانندسازی خاتمی و گورباچف یعنی فروپاشی را بگیرد.

با آنکه نظام به‌دقت تجربه‌های فروپاشی کشورها را در نظر گرفت و به هر نحوی که توانست زمینه‌های بروز آن را پیش‌بینی و پیشگیری کرد، ازجمله حذف فیزیکی و استعاری هر فرد یا گروهی که به‌طور بالقوه امکان شکل‌دهی به آلترناتیو برای جمهوری اسلامی را داشت، اما در یک چیز درمانده است: هر پدیده‌ای دست‌کم دارای یک نقطه کور است، هرچه ماسه را در مشت خود بیشتر بفشارید، ریزماسه‌ها همچنان امکان فرار می‌یابند و آنگاه مشت خالی از ماسه خواهد شد.

آنچه گورباچف تحت عنوان پروستاریکا (اصلاحات اقتصادی) و گلاسنوست (اصلاحات سیاسی) تلاش کرد در شوروی به‌اجرا درآورد، غالبا از آن به‌عنوان علت فروپاشی یاد می‌شود، اما برخلاف، اصلاحاتِ گورباچف معلول فروپاشیِ خفیِ بود که سال‌ها زیر پوست فسادپرور بوروکراسی و ایدئولوژی یگانه حزب تمامیت‌خواه شوروی تلنبار شده بود. اصلاحات، علت فروپاشی نبود بلکه معلول آن بود. اصلاحات دیرهنگام شوروی تنها از فروپاشی پرده‌برداری کرد. و این نقطه کور جمهوری اسلامی بوده است. جمهوری اسلامی البته خواهان تحول بوده است، تحولی که با انتصاب دلقکی مانند محمود احمدی‌نژاد آغاز و با انتصاب قاتلی مانند ابراهیم رئیسی پایان یافته است.

در این باره اما با وام از مارکس می‌توان گفت «فانتاسماگوریا» یا «جهان وارونه» غالبا آدمی را به توهم دید از واقعیت وامی‌دارد چرا که ایدئولوژی، دستگاه وارنه‌ساز است، آنچه نظام تحول در درون خود می‌پندارد یعنی احضار «خدای دهه شصت» دقیقا نمونه‌ی وارونگی از آنچه در واقعیت است، این موضوع یکی از نشانه‌های فروپاشی است. فانتاسماگوریا در لغت به‌معنای نمایشِ جلوه‌های نوری و توهم‌زاست همچون حرکت ارواح بر روی پرده نمایش با استفاده از ابزارهای تکنیکی بصری، چیزی که در قرن هجدهم باب شد.

از قضا یکی از نمودهای فانتاسماگوریای نظام را می‌توان در خطیبانِ جن‌گیر و برنامه‌های احوالات روح پس از مرگ، و غلوهای محیرالعقولِ مداحان و روحانیون (والبته مفرّح) درباره رهبر مشاهده کرد. جملگی، نمایش‌هایی است از ارواح محرک (بخوانید جهان وارونه) بر پرده‌ی سیمای جمهوری اسلامی.

بعلاوه، اساسا بازگشت تاریخی که فاقد عناصر رهایی‌بخشیِ کلی و همگانی باشد، جز یک حرکت ارتجاعی چیزی نیست، خواه بازگشت به صدر اسلام باشد، خواه بازگشت به دوره «شکوهمند» پادشاهی؛ آنها تنها معاملات کورکورانه در چارچوب تنگ سیاست هویتی جا می‌گیرند.

در این جهان وارونه نظام، گستره اختیارات و اقدامات رهبر روز به روز گسترش یافت، سیاست به یک سازوکار بوروکراتیک نخبگان حکومتی بدل شد (نوعی سیاست‌زدایی از عرضه زندگی) که باید در دل نظام پرورده شوند تا از بری بودن آنها از آلودگی اطمینان حاصل کند، طبقه‌ی حکومتی سازندگی که دستپرورده اکبرهاشمی رفسنجانی بود باید جای خود را به طبقه نوظهور دستپرورده رهبر می‌داد (اعم از سرداران، هیاتی‌ها و اوباش، دلال‌صفت‌ها و آدم‌نماهای نظام که تحت اطاعت کورکورانه به هر شرارتی دست می‌زنند)، در این میان، جامعه‌ی مدنیِ نحیف که در برابر سرکوب‌های بی‌امان حکومت تاب می‌آورد (با حذف اشکال سیاسی به‌دست حکومت) یگانه شکل مقاومت در جامعه بود، روز به روز نحیف‌تر و ناتوان‌تر شد. اما نقطه کور نظام این است که هرچه ماسه را در مشت بیشتر فشار دهد، ریزماسه‌ها از درز مشت بیشتر ‌عبور می‌کنند تا سرانجام مشت تهی شود، به‌عبارتی، نسل‌های تازه سر درمی‌آورند و رشد نیروهای مولد به ضد خودش عمل می‌کند.

تاکید بر نسل‌سازیِ «سلام فرمانده» نشانگر فانتاسماگوریای نظام است. این خصلتِ گریزناپذیر ایدئولوژی است، جهان وارونه‌ای عرضه می‌کند که غیر از منشاء پدیدآمده از آن است.

اما فانتاسماگوریای غیرنظام هم ما را احاطه کرده: خواست بازگشت به پادشاهیِ پهلوی‌چی‌ها، گتوی تنگ و تُرُش سازمان مجاهدین خلق که مثل غار دربسته‌ای تنها مدام پژواک خودش را می‌شنود، امپریالیست‌ستیزی از نوع حزب توده‌ یا مارکسیست‌هایی که بند ناف خود را تنها و تنها به سیاست طبقاتی وصل کرده‌اند، آنهایی که با هر شرارتی و دست آغشته به خون حاضرند، دست دهند، فقط و فقط به شرط آنکه امپریالیست‌ستیز باشد، اصلاح‌طلبانی که مدام به دنبال «اصل نظام» هستند زیرا آن را یگانه شیوه زندگی ایرانیان می‌پندارند، نوعی شیعه‌سازی مُعطر، نواندیشان دینی که همچنان فکر می‌کنند، قادرند دین یا فقه را با دموکراسی همساز کنند و همراه جهان مدرن شوند، بدترین دو نمونه آخر، آن است که فکر می‌کند با بازگشت به «دوره طلایی امام» و آن «جان بیدار» می‌تواند «زیست پاک مسلمان» برپا کند.

اینها همه نمونه‌هایی از فانتاسماگوریایی است که ما را احاطه کرده است. اما خصلت جنبش‌ها از کوی دانشگاه تا امروز، جملگی بر آن است که دست‌کم تا حال، تمایلی برای تعیین اراده‌گرایانه یک «راس» ندارد، زیرا که محتوای خود را کثیر و متنوع می‌پندارد، به‌راستی چیست این جنبش که هر از مدت از پس بهانه‌ای، روایتی متفاوت از خود به نمایش می‌گذارد؟

این موضوع، نقطه ثقل هر تحلیل است که دست بر قضا، به محض اینکه درصدد پاسخ برآییم، آن را فروکاهیده ‎ایم. ارنستو لاکلائو و شانتال موفه، دو نظرپرداز سیاسی-اجتماعی، نظریه‌ی هژمونی و بیان‌بندی یا مفصل‌بندیِ مطالبات انتقادی را توضیح می‌دهند. آنها بر آنند که نشان دهند، اصل بر روابط گفتمانی است که در جامعه ساخته می‌شوند نه بر هویت‌هایی که از پیش مفروض دانسته شده است.

این روابط گفتماتی که ابتداء مطالبه‌-محور هستند، یعنی هر گروهی خواسته‌ای دارد اما سرانجام یک زنجیره سیاسی را شکل می‌دهد با مخرج مشترکی از خواسته‌ها. فرضا کارگران خواستار افزایش شرایط کار و معاش هستند، زنان از طبقات مختلف خواستار آزادی و اختیار بدن خود و لغو حجاب اجباری، گروه‌های سیاسی خواستار آزادی احزاب تا به میل خود فعالیت کنند، قومیت‌ها و ادیان و مذاهب خواستار آزادی آیین و ترویج و تبلیغ زبان، سنت‌ها و مناسک، اقلیت‌های جنسی خواستار برخورداری از حقوق قانونی برای بهترکردن شرایط زندگیشان، اصناف و گروه‌های دیگر به همین منوال.

از آنجا که اسلام فقاهتی جمهوری اسلامی یک هویت از پیش مفروض و توپری از خود ساخته، و نه تنها انرژی رهایی‌بخشی انقلاب ۵۷ را حرام کرد بلکه خصلت رهایی‌بخشی طیف‌های مختلف اسلام سیاسی را که در معاملات کورکورانه نگاه اول اشتراک بیشتری نسبت به دیگر گروه‌های مبارز با نظام را داشته، تا ته مصرف و حرام کرد. اکنون نظام هویت خود را گره زده با اسرائیل (انرژی هسته‌ای و چنگ زدن بی‌وقت و بدون مورد به روی غالب کشورهای خارجی در شکل استبکارستیزی) و سرکوب زنان (حجاب). هردوی این مورد، در شعارهای انقلاب وجود نداشت. بر همین اساس است که جنبش زنان در برابر فقه‌ مردسالار حاکم بر کشور اهمیت زیادی دارد و چه موثر خواهد بود اگر در آینده نزدیک این جنبش پیشتاز باشد.

این هویت‌سازی خواه ناخواه موجب شکل‌گیری روابط گفتمانی از طریق مفصل‌بندی بین گروه‌های معترض شده و خواهد شد و جنبش بدون راس، طول و عرض یافته و دامنه‌دار شده است.

راستی که جنبش بدون سر را نمی‌توان سر زد.

اما آنچه حائز اهمیت است، شکل‌گیری مخرج مشترک از خواسته‌ای معین در بین این روابط گفتمانی است. این موضوع، البته ضعف نظریه لاکلائو و موفه را انگشت می‌گذارد. زیرا اگر یکسره مساله ماهیت یا هویت را از نظریه کسر کنیم، و صرفا آنچه را که در عمل وارد روابط جامعه می‌شود که در ارتباط با دیگران، گفتمان می‌سازند، در این صورت، نمی‌توان مخرج مشترک را یک عینیّتِ دقیق از واقعیت پنداشت. ماهیت را یکسره نمی‌توان از تحلیل کسر کرد اما می‌توان با روابط گفتمانی، قائم به‌ذات بودن و ازلیت آنها را تشکیک کرد. این تشکیک در ماهیت، از قضا، به کار جنبش ما می‌آید.

اما نظریه لاکلائو و موفه نشانگر یک تنش فلسفی بین ماهیت و رابطه است. به این صورت که نمی‌توان یکی از آنها را به دیگری فروکاست. فی‌الواقع، نه «من» (فرض کنید ماهیت یا هویت) واقعا «من» است و نه «دیگری» یک واقعا «دیگری»؛ و نه «من» مطلقا «دیگری» است. حدود و ثغور ماهیت‌ها و هویت‌ها و تفاوت‌ها، در فرایند همبستگی تغییر معاملات کورکورانه شکل می‌دهد. همبستگی از طریق شکل‌گیری زنجیره‌ی حلقه‌ها یک کنش سیاسی است. نظام آینده البته از درون این همبستگی شکل خواهد گرفت اما اینکه آیا نظام هرمی شکل در تناسب با جنبش بی‌سر یا به تعبیر این نظریه‌پردازان از طریق یک «دال تهی» خواهد بود یا نظامی عاری از هرم، سوال مهمی است که پیش روی ماست.

آنچه امروزه به لحاظ نظری یک معضله فلسفی است، درهم‌آمیزی سیاست طبقاتی و سیاست هویتی اعم از جنسیت زن، قوم مذهب و قس‌علی‌هذا است. به‌واقع، تحلیلی سازگار با جنبش‌های ۷۶، ۷۸، ۸۸، ۹۷، ۹۸ و جنیش برآمده از قتل ژینا ۱۴۰۱.

امتیاز جنبش بدون سر، این است که نمی‌توان چیزی را که سر ندارد، آن را قطع کرد، و این نوع جنبش‌ها مخالف شکل‌گیری ساختار هرمیست که یک رهبر یا حزب یا گروه فرهمند بتواند شاکله جنبش را تحت عنوان یک «کلِ کاذب» از آن خود سازد و معاملات کورکورانه سپس انرژی جنبش را سوختبار تثبیت منافع ویژه خود کند، امری که در انقلاب ۵۷ رخ داد.

در این مورد تجربه خودمختاری جنبش‌های چیاپاس مکزیک و روژآوآی کردستان سوریه می‌تواند سودمند باشد.

راز موفقیت در بورس

پیشنهاد می کنیم مقاله سود و درآمد سرمایه گذاری در بورس چقدر است؟! را نیز در کاریمو آکادمی مطالعه بفرمایید.

بسیاری از فعالان بازار سرمایه تصمیمات خود را بر پایه احساسات، شایعات و یا تقلید کورکورانه از دیگران پایه گذاری می کنند و اغلب نتیجه این تصمیمات از دست دادن سرمایه و ضرر کردن است. با وجود اینکه با این روش معامله گران ضرر میکنند باز هم همان اشتباهات خود را ادامه می دهند و منتظر نتیجه معجره آسایی هستند.

یعنی وقتی کانال آقای فلانی میگوید که این سهم خیلی خوب است و آینده دار همین می شود ملاک تصمیم گیری و سهم را میخرند. بدون اینکه زحمت بررسی آن سهم را به خود بدهند! شاید این آقایی که سهم را معرفی کرده با گروهی دست به یکی کردند تا سهم را بالا ببرند و شما و پولتان ابزاری برای تحقق هدف او هستید.

راز موفقیت در بورس چیست؟

در بازار سرمایه راز و ورد جادویی برای موفق شدن وجود ندارد. راز موفقیت در بورس بررسی شرکت های خوب و خرید آنها در قیمت مناسب است.

پنیر مفت رو تو تله موش میشه پیدا کرد

به قول قدیمی ها که میگن :پنیر مفت فقط تو تله موش پیدا میشه.

با وجود این بسیاری از افراد حاضر به انجام این کار نیستند و به دنبال یک راه میانبر و ساده برای رسیدن به پول و سودهای رویایی هستند. اصولا در بازار سرمایه شنیدن توصیه درباره یک سهم بسیار در ذهن معامله گر اثر گذار است. حتی ممکن است فردی که این توصیه را درباره سهم کرده آدم حرفه ای و معامله گر خوبی نباشد. ولی ذهن معامله گر به دنبال پیدا کردن اشتراکات بین سهم توصیه شده و بازار میگردد. یعنی میخواهد خود را توجیه کند که این سهم خوب است و من میتوانم از آن سود خوبی ببرم!اما آیا واقعیت هم همینگونه است؟

بازار پر است از مثال های اینچنیی.چند وقت پیش فردی با مجموعه کاریمو تماس گرفت و گفت:«به پیشنهاد چند تحلیل گر و یک کارگذار ۴۰۰ میلیون تومان برای خرید ۵ سهم پرداخت کردم. و بعد از گذشت ۳ ماه پولم ۱۳۰ میلیون شده است.به اضافه اینکه به این افراد نزدیک ۴۰ میلیون حق مشاوره داده ام.!» به نظر شما مشکل این فرد کجاست؟ آیا شما هم این اشتباه را مرتکب شده اید.؟به نظر شما این فرد هم راز موفقیت در بورس را درست درک نکرده؟

حالا از کجا می توان فهمید که اسیر بازی دلال ها شده ایم؟

این سهم ها اصولا سه مدل دارند:

سهم های ماشین چینی وار:

یه سری سهم ها مثل ماشین چینی هستند. یعنی خیلی زرق و برق دارند اما کیفیت فنی و عملکرد خیلی بدی دارند. اسیر سهم های این چنینی نشوید. این سهم ها را دلال ها بزرگش میکنند. یک روز خبر افزایش سرمایه اش را میدهند٬ یک روز خبر راه اندازی خط تولید جدید و روز بعدی خبری دیگر و پر زرق و برق تر! سهم را باد میکنند٬ نظرها را به سهم جلب میکنند و بعد سهم را به همین افراد می فروشند و از سهم خارج می شوند. یادبگیرید که چکونه باید صورت مالی را بررسی کرد و چطور می توان از صحت این خبر ها مطمئن شد. باید راز موفقیت در بورس را یاد بگیرید و بدانید که موفقیت در بورس کار عجیبی نیست.

موفقیت در بورس

سهم های دوچرخه وار:

گاهی برخی سهم ها و صنعت مربوط به آنها مانند دوچرخه عمل میکنند.! طبیعتا دوچرخه زمانی حرکت می کند که هر دو چرخ در یک جهت حرکت کنند و حالتی غیر از این را برای حرکت دوچرخه نمی توان متصور بود.

حالا اشتباهی که رخ می دهد این است که ممکن است توصیه کننده به شما بگوید که این سهم بسیار عالی است و اگر بخری کلی سود در انتظار تو ست در حالی که صنعت آن سهم در شرایط رو به افول یا بدی است.مثلا وقتی به شما پیشنهاد می شود که سهم فلان شرکت نفتی را بخرید در حالی که قیمت نفت در حال کاهش است.(البته شرایط استثنا نیز وجود دارد و ممکن است با وجود شرایط بد صنعت شرکتی رشد قیمت کند اما هماهنگ بودن شرکت و صنعت در جهت مثبت عامل مثبت محسوب می شود.)

موفقیت در بورس

سهم های عالی اما دیر:

برخی سهم ها هم هستند که توصیه کننده به شما درست توصیه میکند و سهم و صنعت مورد نظر خوب هستند ولی دیر به شما معرفی می کنند.گاهی خبر های خوب زود منتشر می شود و قبل از اثر واقعی آن اتفاق بر سهم خبر آن تاثیر خود را میگذارد و قیمت سهم را بالا می برد. به این اتفاق در اصطلاح پیش خور شدن (هم می تواند مثبت باشد هم منفی) می گویند.

دو بخش برای تصمیم گیری سرمایه گذاری خوب وجود دارد (فرض بر این است که هدف شما نگه داشتن سهام در سبدتان برای یک دوره است):

بخش اول:

شناسایی یک سهم که آینده خوبی دارد. این شناسایی را باید بر اساس تحلیل بنیادی با توجه به مواردی مانند صنعت آن سهام ٬ محصولات و یا خدمات تولیدی ٬ صادراتی یا وارداتی بودن ، سودسازی شرکت ، سرمایه ثبت شده و … انجام دهید.

اگر به آشنایی با مطالب آموزشی سود سازی شرکت علاقه مند هستید معاملات کورکورانه پیشنهاد می کنیم eps چیست؟! را مطالعه بفرمایید.

بخش دوم:

به دست آوردن قیمت مناسب برای خرید سهم و بعد از آن در نظر گرفتن سهم برای رسیدن به محدوده مناسب برای خرید. شما با استفاده از صورت های مالی شرکت باید سود پیش بینی و شرایط شرکت را بررسی کنید و همچنین با استفاده از تحلیل تکنیکال برای پیدا کردن نقطه ورود مناسب برای خرید سهم بهره ببرید.

و در نهایت بسیار مهم است که شما بتوانید بر روی رفتار خود در معامله گری کنترل پیدا کنید. یاد بگیرید که هیچ وقت در روز های بد و خوب بازار هیجانی تصمیم نگیرید.

نکته مهم:

برای موفقیت در بورس باید از هر دو تحلیل بنیادی و تکنیکال در کنار هم بهره برد و طراحی یک استراتزی معاملاتی برای هر معامله گر اقدامی مهم برای حرفه ای شدن در امر سرمایه گذاری و کسب سود می باشد.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.