۴ ویژگی مهم یک مدیر مالی
در تجارتهای بزرگ، حضور کسی که همچون یک پشتیبان در امور مالی و اداری ایفای نقش میکند؛ حائز اهمیت است. این فرد معمولاً یک مدیر حسابداری است و این سمت کسی را میطلبد که از چندین جهت واجد شرایط و دارای ویژگیهای منحصربهفرد باشد. مدیر حسابداری میبایست دانش ژرفی در گزارشنویسی مالی و مدیریت امور حسابداری و عملکردهای مالی داشته باشد. در این مطلب، در مورد چند ویژگی مدیران مالی توضیح میدهیم که برای فعالیت در این حوزه ضروری و مهم است:
تحصیلات و تجربه
اکثر مدیران حسابداری حداقل مدرک لیسانس حسابداری یا مدیریت مالی دارند؛ اما تنها تجربهی علمی برای این سمت کافی نیست. یک مدیر حسابداری موفق لازم است دو تا پنج سال سابقهی کاری داشته باشد. این تجربه به آنها درک کاملی از گزارشات مالی و ساختار کلی دفاتر کل را ارائه میدهد. اگر شما در یک حوزهی فنی مثل ساخت و ساز فعالیت دارید مطمئناً به دنبال فردی تحصیل کرده و با تجربه خواهید بود.
مدیر توجه به معیارهای غیر مالی حسابداری نباید تنها کار حسابداری انجام داده باشد. او باید در آموزش حسابدارهای جایگزین نیز کمک بسیاری کند. بنابراین آنها باید درک کاملی از کاری که قرار است انجام دهند و مسئولیتی که برعهده دارند؛ داشته باشند.
دارا بودن گواهینامههای تخصصی مثل ” CPA ” دورهی حسابداری عمومی و “CMA” گواهینامهی مدیریت حسابداری یا “CGMA” مجوز مدیریت حسابداری جهانی نشان میدهند که مدیر حسابداری شما قدمی اضافهتر برای پیشرفت تخصصی در این زمینه برداشته است.
توجه به جزئیات
یک مدیر حسابداری باید به شدت جزئیگرا باشد. همه روزه یک مدیر حسابداری باید از داشتن نقدینگی شرکت مطمئن شود تا بتواند در رقابت و تجارت باقی بماند. این کار شامل مطمئن شدن از میزان پول جمع آوری شده و مقدار فروش پرداختی است و به معنای دنبال کردن تمامی درآمدها و هزینهها و حصول اطمینان از سپردن چکها بهشمار میآید. تمام این تراکنشهای مالی روزانه به حسابرسی دقیق و به موقع، ماهانه یا سه ماهه و نزدیک پایان سال و همچنین گزارشات مالی منجر میشود.
همچنین یک مدیر حسابداری باید به طور مداوم سیاستهای حسابداری و عملکردها را بررسی کند و مستندسازی کند. اغلب تجارتها، سیاستهای حسابداری را اجرا میکنند و سپس آنها را فراموش میکنند. اما تکنولوژی حسابداری و بهترین تمرینها همیشه دخیلاند. برای کسی که به جزئیات توجه دارد هم بطور روزانه و هم با پیشبینی آینده گام برمیدارد تا ملزومات این سمت را به خوبی اجرا کند.
روابط عمومی بالا
مدیران حسابداری باید با افراد مختلف و مراکز متنوع در ارتباط باشند. بنابراین مهارتهای ارتباطی خوب یک ویژگی حیاتی است. یک مدیر حسابداری:
- با دیگر مدیران همکاری دارد تا اهداف سازمانی را دنبال کند.
- به کارمندان توصیه میکند که از عهدهی تراکنشهای روزانهی غیر معمول بربیایند.
- به سوالات کارمندان مالی و دیگر مدیران شرکت مبنی بر نتایج مالی و درخواستهای ویژه پاسخ دهد.
- درگیریهای فردی و مسائل کاری بین کارمندان حسابداری را کنترل کند.
- با مدیران دیگر بخشها در مورد مسائل بودجهای بحث کند.
- با دیگر مجتمعها کار کند تا سیاستهای حسابداری و روند تقویت آنها را به اجرا درآورد.
- نتایج و گزارشات مالی را به مدیران بالاتر ارائه دهد.
استعداد و توانایی ایجاد انگیزه در کارکنان
یک مدیر مالی حرفهای باید بتواند یک تیم را سرپرستی کند. گاهی ارتباطات، گستردهتر شده و باید بتواند در نقش یک مدیر اجرایی قدرتمند با دانش مالی در سطح شرکت فعالیت کند. داشتن روابط عمومی یک طرف قضیه است و توانایی در ایجاد انگیزه، موضوعی دیگر است. اجرای درست استراتژیها و سیاستهای شرکت، باید همراه با دانش پایه مالی در تمام کارکنان باشد و همین موضوع میتواند یک مدیر مالی را در ایجاد انگیزه در بین کارکنان همراهی کند. علاوه بر آن یک مدیر مالی، میتواند آینده کارشناسان حسابداری را ترسیم کند. چنانچه یک مدیر مالی فردی با دانش و تجربه بالا باشد که در کنار آن بتواند ابعاد رفتاری و شخصیتی را رشد دهد؛ میتواند به عنوان یک رول مدل نقش ایفا کند. صداقت و شفافیت برای کارکنان بسیار حیاتی است. اینکه بدانند دقیقاً از آنها چه انتظاری دارید و شما از تواناییها و دست آوردهای آنها مطلع هستید، در این شرایط یک تیم با انگیزه و متعهد در اختیار دارید که از کار کردن برای شما خوشحال هستند. توجه داشته باشید که این شرایط، نیمی از برد در جنگ رقابت محسوب میشود.
همانطور که گفته شد یک مدیر حسابداری مدام در حال نوشتن ایمیل و گزارش است و مباحثی را ارائه میدهد و با دیگر کارمندان در تمام سطوح شرکت در ارتباط است. کاندیدای مناسب باید قادر به صحبت موثر باشد و به آسانی بتواند در جمع صحبت کند. مهارتهای بالا همیشه به طور یکجا در یک فرد وجود ندارد؛ اما پیدا کردن چنین فردی غیر ممکن نیست. برای یافتن یک مدیر حسابداری زمان را از دست ندهید.
کار خوب سراغ داری؟
همه ما به غیر از حقوق و درآمد معیارهای دیگری را نیز برای شغل انتخاب میکنیم. معیارهایی که میتواند خیال ما را برای محیط کاری یا آینده شغلی و حتی پایداری آن شغل راحت کند. این معیارها البته برای گروههای مختلف یا در دورههای مختلف اقتصادی-اجتماعی متفاوت است.
امیر ناظمی_ آزیتا تقوایی
همه ما به غیر از حقوق و درآمد معیارهای دیگری را نیز برای شغل انتخاب میکنیم. معیارهایی که میتواند خیال ما را برای محیط کاری یا آینده شغلی و حتی پایداری آن شغل راحت کند. این معیارها البته برای گروههای مختلف یا در دورههای مختلف اقتصادی-اجتماعی متفاوت است.
این معیارها البته تابع سن افراد نیز هست. معیارهایی که یک فرد مسن برای انتخاب شغل برمیگزیند با معیارهایی که یک جوان انتخاب میکند، متفاوت است. هر چه سابقه کاری کمتر باشد، افراد جویای کار با ریسک بیشتصری شرکت محل کار خود را انتخاب میکنند و با افزودهشدن سن معیارهای غیرمالی اهمیت بالاتری پیدا میکنند.بررسی دادههای افراد جویای کار دربردارنده این تفاوتهاست. اما در میان این دادهها، این دو گزاره،عجیب اما واقعی قابل توجه است:
• «پیشروبودن سازمان در دانش و فناوری» جزء پنج معیار کلیدی افراد بالای 56 سال قرار گرفته است.
• «حسن شهرت محصولات و خدمات شرکت» برای گروه افراد با سابقه کار بیشتر از 30 سال جزء معیارهای کلیدی به شمار میآید.
در حقیقت افراد با افزایش سابقه کاریشان توجه به معیارهای غیر مالی و به دنبال آن افزایش اعتبار حرفهایشان، حاضر نیستند در شرکتهای بدنام استخدام شوند. آنها در کنار سایر عوامل به صورت جدی به شهرت شرکت اهمیت میدهند. به این ترتیب شرکتهای خوشنامتر در جذب نیروها شانس بالاتری نسبت به سایر رقبای خود دارند؛ هرچند این عامل برای افراد باسابقهتر مهمتر است. اما نکته قابلتوجه و عجیبتر آن است که افراد مسنتر به «پیشروبودن سازمان» اهمیت بیشتری نسبت به تازهکارها میدهند. شاید بتوان گفت از آنجایی که نیروی انسانی باسابقه، در طول دوره فعالیت خود در سازمانها و شرکتهای مختلف از مشاهدات تاریخی و تجربه کاری بیشتری برخوردار هستند و لذا به یاد میآورند که عدم بهرهمندی و بهکارگیری فناوری توسط شرکتهای موفق در گذشته، مثل شرکت ارج و آزمایش، منجر به رکود و رخداد تجربیات ناخوشایندی شده است، بنابراین بر رویکرد فناورانه شرکتها تأکید بیشتری دارند.
همین مشاهدات تاریخی، باعث شده که افراد باسابقه در شرکتها متوجه اهمیت عامل حسن شهرت و خوشنامبودن محصولات و خدمات شرکت و سازمان باشند؛ چراکه احتمالا در طی سالهای فعالیت خود شاهد آن بودند که چگونه بیکیفیتی خروجیهای یک شرکت منجر به بدنامی و بیاعتبارشدن آن در بین جامعه شده است. از این رو فاکتور «پیشروبودن در دانش و فناوری» برای افراد با سابقه کار بیشتر و سن بالاتر اهمیت دوچندانی پیدا میکند.
نکته قابل تأمل دیگر در این نمودار این است که با افزایش سابقه کار نیروی انسانی و کسب تجربه بیشتر آنها و ثباتی که در محل کار پیدا میکنند، فاکتور «میزان حقوق دریافتی» در مقایسه با دو فاکتور «پیشروبودن سازمان در دانش و فناوری» و «حسن شهرت محصولات و خدمات شرکت» برایشان اهمیت کمتری خواهد داشت و در واقع عامل کلیدی ارزیابی کارفرما و محل کار نخواهد بود.
این نتایج آماری بر اساس گزارش تازه سایت کاربوم به دست آمده است. کاربوم یکی از شرکتهای فعال در زمینه کاریابی و معرفی کارجویان به کارفرمایان است که تحول اساسی در ارائه خدمات منابع انسانی، بازتعریف این خدمات با بهرهگیری از فناوریهای روز و پیادهسازی کاربردی HR Tech را در دستور کار خود قرار داده است.
ملاک تشخیص و ویژگی های دعاوی مالی و غیر مالی
دعاوی مالی و غیرمالی و اثر مترتب بر تفکیک آنها - تمبر هزینه دادرسی در مرحله واخواهی در دعاوی مالی تا میزان پنج میلیون ریال 5/1 برابر و بیش از پنج میلیون ریال و نیز در دعاوی غیرمالی دو برابر هزینه دادرسی مرحله بدوی است - درخواست افزایش اجاره بها از دعاوی مالی محسوب می شود - دعوی اعتراض به ثبت ملک از مصادیق دعاوی مالی است - مصادیق دعاوی مالی و غیرمالی - دکتر علی مهاجری
در تعریف حق مالی نیز باید گفت که حقی است که اجرای آن به طور غیرمستقیم برای دارنده آن منفعتی ایجاد کند و بتواند آن را به پول ارزیابی کند. مانند حق مالکیت نسبت به خانه اما حق غیرمالی آن است که اجرای منفعتی را ایجاد نکند که بتوان به طور مستقیم آن را با پول ارزیابی کرد، مانند حق زوجیت و بنوت. بنابراین در تمام مواردی که حق تضییعشده یا انکارشده، مالی باشد، دعوا مالی است؛ در نتیجه مالی بودن دعوای فسخ، بطلان معامله و بیاعتباری سند و. در صورتی که مربوط به حقوق مالی باشند، نباید مورد تردید قرار گیرد. در حقیقت دعاوی مالی همواره به طور مستقیم واجد آثار مالی است. حق غیرمالی امتیازی است که هدف آن رفع نیازمندیهای عاطفی و اخلاقی انسان است. موضوع این حق، روابط غیرمالی اشخاص است، ارزش داد و ستد ندارد و به طور مستقیم، قابل ارزیابی به پول و مبادله با آن نیست. قانون آیین دادرسی مدنی در بخشهای مربوط به چگونگی تنظیم دادخواست، هزینه دادرسی و نیز درباره تعیین آرای قابل تجدید نظر و فرجامخواهی به این موضوع پرداخته است. هر چند حقوقدانان به تعریف این دعاوی پرداختهاند اما نتوانستهاند تعریف واحدی از آنها ارائه دهند.
تعاریف مرتبط
مال: در تعریف مال، به عنوان یکی از اصطلاحات مرتبط میتوان گفت که عبارت است از هر چیزی که دارای ارزش اقتصادی باشد. مال دارای مصادیق متعددی از جمله عین، منفعت، دیون و مطالبات است.عین: به مالی گفته میشود که به صورت عینی و مجسم قابل مشاهده است، مانند زمین و خانه. منفعت: به عوایدی میگویند که از عین مال به دست میآید، مانند میوهای که از درخت به دست میآید. دین: حقی است که شخص نسبت به اجرای مفاد توجه به معیارهای غیر مالی حق مالی در برابر صاحب آن پیدا میکند، که دارایی منفی نامیده میشود. طلب: حقی است که شخص نسبت به اجرای مفاد حق مالی دارد، که مال و دارایی مثبت نامیده میشود.
تعیین نوع دعوا توسط خواهان در دادخواست
بر اساس بند 3 ماده 51 قانون آیین دادرسی مدنی، در تعیین شرایط دادخواست آمده است: «تعیین خواسته و بهای آن، مگر آن که تعیین بها ممکن نبوده یا خواسته، مالی نباشد.» قانونگذار از این تکلیف سه هدف را دنبال میکند: 1- هدف اول الزام خواهان به تعیین بهای خواسته در دعاوی مالی است. 2- هدف دوم این است که وقتی نوع دعوی از لحاظ مالی یا غیرمالی بودن آن مشخص شده است، مساله قابلیت تجدید نظر یا فرجام بودن رای صادره از سوی دادگاه در دعوی مطروحه نیز مشخص خواهد شد. 3- هدف سوم نیز الزام و تکلیف خواهان به پرداخت توجه به معیارهای غیر مالی هزینه دادرسی در هر دعوای مالی بر اساس ارزش خواسته دعوا است. هر دادخواستی دارای خواسته معین است اما خواسته دادخواستی که دعوای مالی را دنبال میکند، باید تقویم شده باشد، مگر اینکه خواسته قابل تقویم نباشد. تقویم خواسته آثار متعددی همچون مشخص شدن هزینه دادرسی، مشخص شدن هزینههای اجرایی و مشخص شدن امکان تجدیدنظرخواهی و فرجامخواهی به دنبال دارد. بر اساس ماده 331 قانون آیین دادرسی مدنی، در مورد احکام قابل تجدیدنظر، احکام صادره در دعاوی مالی تنها در صورتی قابل تجدیدنظرند که خواسته دعوی یا ارزش آن از 3 میلیون ریال متجاوز باشد. (بند الف) مطابق بند ب این ماده، تمامی احکام صادره در دعاوی غیرمالی قابل تجدیدنظرند. همچنین مطابق بند ج این ماده احکام راجع به متفرعات دعوا در صورتی قابل تجدیدنظرند که حکم راجع به اصل دعوی قابل تجدیدنظر باشد. معیار تجدیدنظرپذیری حکم، خواسته دعوا است نه محکومبه. هنگامی که خواهان در دعوا خواسته خود را تعیین میکند، ممکن است دادگاه همه آن را مورد حکم قرار دهد، ممکن است بخشی از آن را مورد حکم قرار دهد یا ممکن است خواسته مورد ادعا را رد کند. در هر صورت اگر در دعوایی مالی، حکمی صادر شود، در تشخیص تجدید نظرپذیری آن باید به خواسته دعوی توجه کرد نه به محکومبه. لذا میتوان گفت که تعیین نوع دعوی از لحاظ مالی یا غیر مالی بودن آن در سرنوشت احکام صادره راجع به متفرعات دعوا نیز از لحاظ قابلیت یا عدم قابلیت تجدیدنظر موثر است. در رابطه با فرجام خواهی نیز مطابق بند یک ماده 367 قانون آیین دادرسی مدنی، در دعاوی مالی احکامی که خواسته دعوی آن بیش از 20 میلیون ریال باشد، قابل فرجامخواهی است و در مورد دعاوی غیرمالی نیز مطابق بند 2 همین ماده و بند الف ماده 368 همین قانون تنها تعداد محدودی از این دعاوی قابل فرجام هستند. مساله مالی یا غیر مالی بودن دعوا و نیز نصاب خواسته در رابطه با قرارهای قابل تجدیدنظر یا فرجام نیز موثر است. زیرا ماده 332 قانون آیین دادرسی مدنی و نیز بند ب ماده 367 همین قانون به این مورد اشاره دارد که تنها تعدادی از آنها قابل تجدیدنظر یا فرجامند و این محدودیت ناشی از قابل تجدیدنظر یا فرجام بودن احکام صادره در دعاوی مربوط به آنها است و چون مالی یا غیرمالی بودن دعوا و نیز نصاب خواسته در دعاوی مالی در قابل تجدیدنظر بودن قابل یا فرجام بودن احکام صادره موثر است، بنابراین به صورت غیرمستقیم این ضوابط در قابل تجدیدنظر یا فرجام بودن قرارها نیز موثر است. کارکرد سومی که مدنظر قانونگذار قرار داشته، پرداخت هزینه دادرسی در دعاوی مالی بر اساس ارزش خواسته دعوی است. برابر ماده 61 قانون آیین دادرسی مدنی، بهای خواسته از نظر هزینه دادرسی همان مبلغی است که در دادخواست قید شده و از طرفی مطابق ماده 503 همین قانون هزینه دادخواست همان است که در ماده سوم قانون نحوه وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب سال 1373 یا سایر قوانین تعیین شده است.
تقویم خواسته در دعاوی مالی توسط خواهان
مطابق بند 3 ماده 51 قانون آیین دادرسی مدنی، از جمله مواردی که باید خواهان در دادخواست به آن تصریح کند، تقویم بهای خواسته در دعاوی مالی است چرا که در دعاوی غیرمالی نیازی به تقویم خواسته نیست. بند الف ماده 331 همین قانون، معیار را مبلغ خواسته یا ارزش خواسته قرار داده است. با این توضیح که در مواردی خواسته خواهان مبلغی پول از نوع وجه رایج کشور است، در این صورت اگر مبلغ مورد مطالبه که در دادخواست تعیین شده است، بیش از حد نصاب مذکور باشد، حکم صادره در آن دعوی قابل تجدیدنظر خواهد بود اما اگر کمتر از مبلغ مورد اشاره باشد، حکم صادره غیرقابل تجدیدنظر است.چنانچه خواسته دعوا پول خارجی (ارز) باشد، باید به نرخ رسمی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تقویم شود تا ارزش ریالی آن در تاریخ تقویم دادخواست مشخص شود و بدین طریق بهای خواسته تعیین میشود. در دعاوی راجع به اموال، بهای خواسته مبلغی است که خواهان در دادخواست تعیین کرده است. به عنوان مثال اگر خواسته خواهان یک دستگاه تلویزیون است، خواهان ضمن تعیین مشخصات تلویزیون باید قیمت آن را نیز در دادخواست قید کند. در بعضی دعاوی ممکن است به هنگام تقویم دادخواست، تعیین بهای خواسته ممکن نباشد. در این صورت برابر بند 14 ماده 3 قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و نحوه مصرف آن، خواهان باید یکصد هزار ریال به صورت علیالحساب به عنوان هزینه دادرسی بپردازد. در چنین مواردی، معیار تجدیدنظرپذیری مبلغی است که خواهان فعلا آن را به عنوان بهای غیرقطعی خواسته تعیین کرده است اما اگر خواهان بهای غیرقطعی خواسته را ذکر نکند، به نظر میرسد معیار را باید میزان محکومبه قرار داد.
بنابراین اگر در نهایت دادگاه در مورد خواسته دعوا حکمی صادر کرد که محکومبه آن افزون بر حدنصاب آرای قابل تجدیدنظر باشد، حکم صادره نیز قابل تجدیدنظر خواهد بود. در غیر این صورت باید قائل به عدم قابلیت تجدیدنظر حکم صادره شد.علاوه بر این موارد، مطابق بند 4 ماده 62 قانون آیین دادرسی مدنی، چنانچه خواهان خواسته دعوا را به نحوی تقویم کند که موثر در مراحل بعدی رسیدگی باشد، خوانده حق اعتراض داشته و میتواند تا نخستین جلسه رسیدگی اعتراض خود را عنوان کند. در این صورت دادگاه قبل از شروع به رسیدگی با جلب نظر کارشناس بهای خواسته را تعیین خواهد کرد.طبق ماده 63 همین قانون، وقوع اختلاف بین خواهان و خوانده در تعیین بهای خواسته، شرط دخالت دادگاه از طریق جلب کارشناس است. بنابراین به نظر میرسد چنانچه خوانده به بهای خواسته که توسط خواهان تعیین شده است، اعتراض کند و خواهان این اعتراض را بپذیرد و بهای خواسته را در حدی که حق اعتراض او را ساقط کند، افزایش بدهد، دخالت دادگاه به منظور جلب نظر کارشناس و تعیین بهای خواسته منتفی به نظر میرسد.
پرداخت هزینه دادرسی در دعاوی مالی بر مبنای ارزش خواسته
مطابق ماده 502 قانون آیین دادرسی مدنی، هزینه دادرسی عبارت است از هزینه برگههایی که به دادگاه تقدیم میشود که هزینه قرارها و احکام دادگاهها را نیز شامل میشود. ماده 503 همین قانون میافزاید: هزینه دادخواست کتبی یا شفاهی اعم از دادخواست بدوی و اعتراض به حکم غیابی و متقابل، ورود و جلب ثالث و اعتراض شخص ثالث، دادخواست تجدیدنظر و فرجام، اعاده دادرسی و هزینه وکالتنامه، برگههای اجرایی و غیره همان است که در ماده 3 قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب سال 1373 یا سایر قوانین توجه به معیارهای غیر مالی تعیین شده است که به صورت الصاق و ابطال تمبر یا واریز وجه به حساب خزانه پرداخت میشود. بنابراین همانگونه که ملاحظه میشود، یکی از مسائل مهمی که درباره تفکیک دعاوی مالی و غیرمالی در قانون آیین دادرسی مدنی عنوان شده است، به لزوم پرداخت هزینه دادرسی در دعاوی مالی بر مبنای ارزش خواسته دعوی مربوط میشود. گاهی مسئولان دفاتر دادگاهها، دعوا را بر خلاف نظر خواهان، مالی میدانند و توجه به معیارهای غیر مالی معمولا قرار رد دادخواست به علت نقص آن از لحاظ عدم پرداخت هزینه دادرسی صادر میشود. گاهی نیز مساله به صورت دیگری نمود پیدا میکند. مسئولان دفاتر دادگاهها بدون توجه به دعوای مطروحه اقدام به اخذ هزینه دادرسی بر مبنای دعاوی غیرمالی کردهاند که این امر علاوه بر وارد کردن خسارت به درآمد عمومی کشور و طرح دعاوی واهی از ناحیه اشخاص، مشکلات عدیدهای را نیز در مرحله تجدید نظر پدید میآورد.
قابلیت تجدید نظر یا فرجام بودن آرای دادگاهها در دعاوی مالی و غیرمالی
با توجه به ماده 331 قانون آیین دادرسی مدنی، تمامی احکام صادره در دعاوی غیر مالی قابل تجدید نظرخواهی هستند، اما دعاوی مالی فقط زمانی قابل تجدید نظرخواهی هستند که میزان خواسته یا ارزش آن بیش از سه میلیون ریال باشد. همچنین مطابق بند ج همین ماده، احکام راجع به متفرعات دعوی در صورتی قابل تجدیدنظرند که حکم راجع به اصل دعوا قابل تجدیدنظر باشد. در رابطه با قرارهای قابل تجدید نظر نیز در صورتی میتوان از آنها تجدیدنظرخواهی کرد که حکم راجع به اصل دعوی قابل تجدیدنظر باشد. (ماده 332 قانون آیین دادرسی مدنی) مطابق ماده 367 قانون آیین دادرسی مدنی، احکام مالی که خواسته آن (و نه ارزش خواسته) بیش از دو میلیون ریال باشد، قابل فرجامخواهی هستند و از میان دعاوی غیرمالی، احکام راجع به اصل نکاح و فسخ آن، طلاق، نسب، حجر، وقف، ثلث، حبس و تولیت قابلیت فرجامخواهی دارند. همچنین در مورد قرارهای قابل فرجام صادره از دادگاه بدوی نیز که در بند ب ماده 367 مشخص شده، شرط است که اصل حکم راجع به آنها قابل رسیدگی فرجامی باشد. بنابراین در مورد دعاوی مالی، نصاب خواسته دعوا در قابل فرجام بودن یا نبودن قرارهای صادره از دادگاههای بدوی نیز مؤثر است.در مورد آرای صادره از دادگاههای تجدیدنظر استان، مطابق بند الف ماده 368 قانون آیین دادرسی مدنی، احکام دعاوی مالی قابل فرجامخواهی نبوده و تنها تعدادی از احکام دعاوی غیرمالی قابل فرجام هستند. همچنین مطابق بندهای یک و 2 قسمت ب ماده 368 این قانون، تعداد محدودی از قرارهای صادره از دادگاه تجدیدنظر مرکز استان قابل فرجام بوده که آن هم به شرط آن است که اصل حکم راجع به این قرارها قابل فرجام باشد.
ملاکهای تشخیص
اهمیت تفکیک و تشخیص دعاوی مالی از غیرمالی بر کسی پوشیده نیست. قانونگذار در قانون آیین دادرسی مدنی مصوب سال 1379 به تعریف این دعاوی نپرداخته و ضابطه خاصی نیز برای تفکیک آنها مشخص نکرده اما در تعدادی از مواد، مصادیقی از این دعاوی را بازگو کرده است. برای شناخت دعاوی مالی از غیرمالی طرقی پیشنهاد شده است؛ بر این اساس، در صورتی که حق مورد دعوا یا خواسته، مالی بوده یا خواسته قابل تقویم به پول باشد، دعوا مالی محسوب میشود و در غیر این صورت، غیرمالی است. از سوی دیگر باید به نتیجه حاصل از دعوا نیز توجه کرد؛ در صورتی که نتیجه حاصل از دعوا، مال یا حق مالی باشد، دعوا مالی است و در غیر این صورت، غیرمالی محسوب خواهد شد.
آشنایی کامل با بازارهای مالی و انواع آن
بازار مالی، واژهای است که در بسیاری از بازارها به کار میرود. به بازارهایی که در آنها تجارت، خرید و فروش انجام میشود، بازار مالی میگویند. معاملات اوراق بهادار مانند: اوراق سهام، اوراق قرضه، ارز و… در بازارهای مالی انجام میشود. از ویژگیهای این بازار میتوان به مشخص بودن قیمت و قوانین مربوط به هزینه معاملات اشاره کرد. قیمت اوراق بهادار در بازارهای مالی با توجه به عرضه و تقاضا تعیین میشود. با استفاده از بازارهای مالی ، شرکتها سرمایه مورد نیاز خود را برای انجام فعالیتهای جدید تامین میکنند.
زمانی که از بازارهای مالی صحبت میشود، اولین گزینه ای که به ذهن ما میرسد، بازار بورس و اوراق بهادار است، در صورتی که بازارهای مالی متعددی نیز مانند: بازار بورس، بازار طلا، بازار پول، بازار مسکن و… وجود دارد. یکی از راههای سرمایهگذاری، خرید دارایی های مالی است. از انواع داراییهای مالی میتوان به: سپردهگذاری در بانکها، صندوقهای بازنشستگی و انواع بیمهنامهها اشاره کرد.
بازارهای مالی بر اساس معیارها
بازارهای مالی بر اساس معیارها به سه دسته تقسیم میشوند:
- طبقهبندی بر اساس نوع دارایی
- طبقهبندی بر اساس مرحله عرضه اوراق بهادار
- طبقهبندی بر اساس سررسید تعهدات مالی
1- بازار مالی بر اساس نوع دارایی
بازار مالی بر اساس نوع دارایی به چند دسته تقسیم میشود. بازار سرمایه نیز بخشی از این بازارها میباشد. نمونهای از این بازارها عبارتند از:
بازار سهام: که در آن، سهام شرکتها عرضه میشود.
بازار اوراق بدهی: بازاری که در آن، داد و ستد ابزارها با درآمد ثابت صورت میگیرد.
بازار ابزارهای مشتق: بازار معاملات ابزارهای مبتنی بر دارایی های مالی يا فيزيكی (كه از آن جمله میتوان به قرارداد اختيار معامله و قرارداد آتی اشاره كرد) میباشد.
در ادامه به طور کامل بازارهای مالی را به شما معرفی میکنیم.
2- بازار مالی بر اساس مرحله عرضه اوراق بهادار
بازارهای مالی بر این اساس به دو بازار اولیه و بازار ثانویه تقسیم میشوند.
بازار اولیه (Primary Market)
بازاری است که در آن داراییهای مالی خود با منابع بلندمدت را میتوانید مبادله کنید. در این بازار، فروشنده اوراق بهادار با فروش این اوراق، وجه مورد نیاز خود را به دست میآورد.
بازار ثانویه (Secondary Market)
در این بازار، اوراق بهاداری که قبلاً منتشر شده، خرید و فروش میشوند. این بازار، سبب میشود که افراد از فروش اوراق خود و تبدیل آن به نقدینگی اطمینان یابند؛ همچنین این بازار، قیمت سهامهای منتشر شده به عنوان عرضه اولیه را نیز مشخص میکند.
بازار ثانویه به دو دسته تقسیم می شود:
بازار سازمان یافته بورس اوراق بهادار (Stock Market)
بازار رسمی سرمایه است که در آن خرید و فروش سهام شرکتها و اوراق قرضه مؤسسات دولتی و خصوصی انجام میشود. بازار بورس اوراق بهادار نیز در این بازار قرار میگیرد. قیمت سهام در این بازار، با توجه به عرضه و تقاضا تعیین میشود.
بازار فرابورس (Over the Center Market)
دومین بازار سرمایه ایران، بازار فرابورس میباشد. این بازار همانند بازار بورس است، با این تفاوت که شرایط پذیرش در آن راحت تر از بازار بورس میباشد. این بازار به چهار دسته بازارا ول، بازار دوم، بازار پایه (زرد، نارنجی و قرمز) و بازار سوم تقسیم میشود.
برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه بازار فرابورس و تفاوت آن با بازار بورس به مقاله تفاوت بورس و فرابورس مراجعه کنید.
3-بازارهای مالی بر اساس سررسید تعهدات مالی
بازار پول
بازار پول، بازاری برای داد و ستد پول و ديگر داراییهای مالی جانشین نزدیک به پول (كه سررسيد كمتر از يك سال دارند) می باشد؛ همچنین از بازار پول، میتوان با عنوان بازار ابزارهای مالی کوتاهمدت با ریسک کم در عدم پرداخت، نقدشوندگی و ارزش اسمی بالا نام برد.
در ادامه بازار پول را به طور کامل توضیح خواهیم داد.
انواع بازارهای مالی
بازارهای مالی به دو دسته تقسیم میشوند:
1 – بازار سرمایه (Capital market)
2 – بازار پولی (Money market)
بازار سرمایه (Capital market)
بازار سرمایه، نمونهای از بازارهای مالی است که در آن داد و ستد ابزارهای مالی با سررسید بیشتر از یک سال و همچنین داراییهای که سررسید ندارند، انجام میشود. بازار سرمایه از مهمترین بازارها برای پسانداز و تأمین سرمایه شرکتها میباشد. از متداولترین شکل مبادله مالی در بازار سرمایه، تامین مخارج مالی دولت میباشد.
ابزارهای بازار سرمایه
بازار سرمایه از دو ابزار برای داد و ستد استفاده میکند: ابزارهای تامین مالی دراز مدت و ابزارهای ویژه مدیریت خطر
ابزارهای تامین مالی دراز مدت
این ابزارها در بازارهای مالی به چند دسته تقسیم میشوند که در ادامه هرکدام را به طور کامل توضیح خواهیم داد.
سهام: بخشی از داراییهای یک شرکت یا واحد تولیدی است که دارندگان آن به اندازه سهمی که خریداری کرده اند، مالک آن شرکت میشوند.
سهام عادی: نوعی ابزار سرمایهگذاری است که نشانگر مالکیت دارندگان آن میباشد و به دو دسته سهام بانام و سهام بی نام تقسیم میشود.
سهام ممتاز: اوراق بهاداری است که دارندگان آن با توجه به درآمد و دارایی شرکت، در آن شریک میشوند. زمانی که قیمت سهام عادی بیشتر باشد، این سهام انتشار پیدا میکند.
اوراق قرضه: اسنادی هستند که به موجب آن، شرکت موظف است سالانه، سودی را به دارندگان آن پرداخت کرده و در زمان سررسید، اصل مبلغ را پرداخت کند.
اوراق مشارکت: اوراقی با سود علیالحساب است که در آن، شرکت متعهد میشود طی زمان مشخصی، سود و اصل پول را پرداخت کند.
ابزارهای ویژه مدیریت خطر
مقابله با ریسک ناشی از نوسانات قیمتی از کارکردهای مهم بازار سرمایه است. این کارکرد از طریق به کارگیری ابزارهایی تحت عنوان ابزارهای مشتق انجام میشود. معامله گران این ابزارها، با پذیرش هزینهای کم، از ریسک زیاد نوسان قیمت جلوگیری کرده و آن را به سایر سرمایهگذاران منتقل میکنند.
از مهمترین ابزارهای مشتق بازار سرمایه که جزء بازارهای مالی میباشد، می توان به قرارداد اختیار معامله اشاره کرد. اختیار معامله، قراردادی بین خریدار و فروشنده است. در این قرارداد، خریدار حق خرید یا فروش مقداری معینی از دارایی درج شده در قرارداد را دارد. به عبارت دیگر، در این قرارداد، خریدار به ازای پرداخت هزینه حق معامله، دارایی درج شده در این قرارداد را خریداری کرده و در زمان مشخص و به قیمت تعیین شده، حق خرید و فروش آن را دارد.
از دیگر ابزارهای مشتق بازار سرمایه میتوان به قرارداد تحویل آتی اشاره کرد. در این قرارداد، تحویل کمیت و کیفیت مشخصی از یک کالا با قیمت و زمان مشخص، تنظیم میشود. همچنین طبق این قرارداد، خریدار، مقدار مشخصی از یک کالا را با قیمت معینی از فروشنده تحویل میگیرد و فروشنده متعهد میشود این کالا را در زمان مشخص به خریدار تحویل دهد. تسویه قراردادهای آتی به صورت تحویل فیزیکی کالا میباشد.
بازار پولی (Money market)
بازاری است که در آن به داد و ستد پول و داراییهای دیگر (که سررسید آنها کمتر از یک سال است) میپردازند؛ همچنین ابزار مالی کوتاه مدت با ریسک کم و نقدشوندگی بالا نیز میباشد. این بازار با استفاده از ابزارها امکان نقدشوندگی را در مدت کم و به میزان مطلوب برای اشخاص و معامله گران فراهم میکند.
محل خاصی برای بازار پول در نظر گرفته نشده است. بطور کلی بانکها و موسسات غیر بانکی که در آنها داد و ستد ابزارهای مالی انجام میشود، بازار پول را تشکیل میدهند.
نهادهای بازار پول
بانک مرکزی و دیگر بانکها از قبیل، بانکهای تجاری و مؤسسات اعتباری غیربانکی از مهمترین نهادهای بازار پول به شمار میآیند. علاوه بر بانکها، شرکتهای تجاری، موسسات دولتی، صندوقهای سرمایهگذاری، کارگزاران و معاملهگران و در نهایت سرمایهگذاران نیز در این بازار نقش مهمی ایفا میکنند.
ابزارهای بازار پول
اسناد خزانه: اوراق بهادار کوتاه مدتی هستند که توسط دولت منتشر میشوند و سررسید آنها سه ماه، شش ماه و یا یک سال میباشد. این اسناد هنگام فروش، کمتر از قیمت اسمی به فروش می رسند. این اوراق توسط بانک مرکزی منتشر میشود. اسناد خزانه، دارای ریسک کمتری هستند. در نتیجه، موسساتی که به دنبال سرمایهگذاری موقت در مکانی مطمئن هستند، این اسناد را خریداری میکنند.
برای کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه مقاله اسناد خزانه را مطالعه نمایید.
پذیرش بانکی: از جمله ابزارهای قدیمی و کوچک (به لحاظ حجم و مبلغ) پذیرش بانکی میباشد. این ابزار برای تأمین مالی کالاهایی که هنوز از فروشنده به خریدار منتقل نشده ند، مورد استفاده قرار میگیرد.
اوراق تجاری: اوراق قرضه کوتاه مدت با سررسید کمتر از یک سال میباشند. این اوراق، توسط شرکتهای مالی و غیرمالی منتشر میشوند. اوراق تجاری، روشی برای تأمین مالی شرکتها و همچنین به عنوان سرمایه میان مدت و کوتاه مدت مورد استفاده قرار میگیرند.
گواهی سپرده: از جدیدترین و مهمترین ابزارهای بازار پول و همچنین از مهمترین منابع تأمین مالی بانکهای تجاری به شمار میرود. در واقع، گواهی سپرده سندی است که توسط بانک منتشر میشود. این نوع سرمایهگذاری دو مزیت عمده دارد:
- سرمایهگذار میتواند بازده پول خود را به دقت محاسبه کند.
- زمان سررسید اصل و بهره گواهی نیز مشخص است.
گواهیهای سپرده به دو بخش قابل انتقال و غیرقابل انتقال تقسیم میشوند. دارنده گواهی سپرده قابل معامله، میتواند آن را قبل از تاریخ سررسید در بازار به فروش برساند. به همین دلیل، این گواهیها از نقدشوندگی بالایی برخوردار هستند. گواهیهای غیرقابل مبادله، قابل فروش مجدد نیستند و دارندگان آنها در صورت نیاز به وجه نقد، تنها با مراجعه به موسسه سپردهپذیر و با پرداخت جریمه در نظر گرفته، میتوانند سپرده خود را از مؤسسه خارج کنند.
ساختار بازار سرمایه کشور
ساختار بازار سرمایه به زیرمجموعه های زیر تقسیم میشود:
- سازمان بورس و اوراق بهادار
- شورای عالی بورس
- شركت بورس اوراق بهادار
- شركت بورس كالای ايران
- شركت سپرده گذاری مركزی اوراق بهادار و تسويه وجوه
- نهادهای مالی شركت مديريت فناوری بورس تهران
1.سازمان بورس و اوراق بهادار
سازمان بورس و اوراق بهادار، اولین نهاد مربوطه به بازار سرمایه در نظر گرفته میشود. این سازمان در سال ۱۳۴۰ تأسیس شد و مؤسسهای غیردولتی است که دارای حقوقی مستقل بوده و از محل کارمزدهای دریافتی و سایر درآمدها اداره میشود.
2. شورای عالی بورس و اوراق بهادار
شورای عالی بورس و اوراق بهادار، برای ساماندهی و توسعه بازار بورس و اوراق بهادار و همچنین نظارت عالیه بر اجرای قانون بورس و اوراق بهادار، تشکیل شده است.
از وظایف مهم شورای عالی بازار سرمایه میتوان به تصویب سیاستهای کلان و خط مشی بازار و همچنین اعمال نظارت بر اجرای قانون بازار اوراق بهادار اشاره کرد.
3.شركت بورس اوراق بهادار
سازمان بورس و اوراق بهادار تهران در سال ۱۳۴۶ با عنوان ابزارهای متکی به بازار آزاد تأسیس شد. این شرکت به منظور تشویق بخش خصوصی برای حضور در اقتصاد تشکیل شد. مأموریت اصلی این شرکت، ایجاد بازاری منصفانه و شفاف با ابزارهای متنوع میباشد؛ همچنین نظارت بر فعالیت ناشران اوراق بهادار پذیرفته شده را نیز در دستور کار خود قرار داده است.
4.شركت بورس كالای ايران
شرکت بورس کالای ایران در مهر ماه سال 1386 با ادغام سازمان کارگزاران بورس فلزات تهران و بورس کالای کشاورزی، فعالیت خود را آغاز کرد. این بازار به چهار دسته تقسیم میشود:
1- بازار فیزیکی : در این بازار، انواع کالاهای قابل عرضه در بورس کالا مانند: مواد پتروشیمی، مواد شیمیایی، انواع مس، انواع مقاطع آهنی و. عرضه میشود.
2- بازار فرعی: کالاهایی مانند: ضایعات فلزی، املاک و . که در بازار فیزیکی پذیرش نمیشوند، در این بازار عرضه میگردند.
3- بازار مشتقه: در این بازار، قراردادهای اختیار معامله و آتی (که از نمونه های آن میتوان به آتی سکه و آتی زعفران اشاره کرد) معامله میشود.
4- بازار مالی: این بازار که قراردادهای سلف موازی استاندارد، گواهی سپرده کالایی و صندوق سرمایهگذاری کالایی و… در آن داد و ستد میگردد، نمونه ای از بازار بورس کالا می باشد.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد بورس کالا به مقاله چگونه وارد بورس کالا شویم مراجعه کنید.
5.شركت سپرده گذاری مركزی اوراق بهادار و تسويه وجوه
سپردهگذاری مرکزی اوراق بهادار و تسویه وجوه (سمات)، شرکتی است که امور مربوط به ثبت، نگهداری، انتقال مالکیت اوراق بهادار و تسویه وجوه را انجام میدهد. این شرکت از طریق افزایش کارایی پایاپای، تسویه معاملات و کاهش هزینه های معاملاتی، نقش مهمی برعهده دارد.
الزام به تنظیم سند رسمی مالی است یا غیر مالی
املاکخدماتدانستنی های حقوقیدعاوی حقوقیدعاوی کیفریمجله حقوقی
الزام به تنظیم سند رسمی مالی است یا غیر مالی
در این مقاله سعی داریم به تمام سوالات شما در خصوص الزام به تنظیم سند رسمی مالی است یا غیر مالی پاسخ دهیم، پس با ما تا آخر این مطلب همراه باشید و جهت راهنمایی و مشاوره بیشتر در این خصوص می توانید با وکیل آپ در تماس باشید.
دعاوی مالی به دعوایی گفته می شود که خواسته آن مال بوده و دعوای غیرمالی نیز دعوایی است که خواسته آن غیر مالی باشد.در تعریف حق مالی نیز باید گفت که حقی است که اجرای آن به طور غیر مستقیم برای دارنده آن منفعتی ایجاد کند و بتواند آن را به پول ارزیابی کند.مانند حق مالکیت نسبت به خانه اما حق غیر مالی آن است که اجرای منفعتی را ایجاد نکند که بتوان به طور مستقیم آن را با پول ارزیابی کرد، مانند حق زوجیت و بنوت.بنابراین در تمام مواردی که حق تضییع شده یا انکارشده، مالی باشد، دعوا مالی است؛ در نتیجه مالی بودن دعوای فسخ، بطلان معامله و بی اعتباری سند و… در صورتی که مربوط به حقوق مالی باشند، نباید مورد تردید قرار گیرد.
در حقیقت دعاوی مالی همواره به طور مستقیم واجد آثار مالی است.
حق غیر مالی امتیازی است که هدف آن رفع نیازمندی های عاطفی و اخلاقی انسان است.موضوع این حق، روابط غیر مالی اشخاص است، ارزش داد و ستد ندارد و به طور مستقیم، قابل ارزیابی به پول و مبادله با آن نیست.قانون آیین دادرسی مدنی در بخش های مربوط به چگونگی تنظیم دادخواست، هزینه دادرسی و نیز درباره تعیین آرای قابل تجدید نظر و فرجام خواهی به این موضوع پرداخته است.هر چند حقوقدانان به تعریف این دعاوی پرداخته اند اما نتوانسته اند تعریف واحدی از آنها ارائه دهند.
مال : در تعریف مال، به عنوان یکی از اصطلاحات مرتبط می توان گفت که عبارت است از هر چیزی که دارای ارزش اقتصادی باشد.مال دارای مصادیق متعددی از جمله عین، منفعت، دیون و مطالبات است.
عین : به مالی گفته می شود که به صورت عینی و مجسم قابل مشاهده است، مانند زمین و خانه.
منفعت : به عوایدی می گویند که از عین مال به دست می آید، مانند میوه ای که از درخت به دست می آید.
دین : حقی است که شخص نسبت به اجرای مفاد حق مالی در برابر صاحب آن پیدا می کند، که دارایی منفی نامیده می شود.
طلب : حقی است که شخص نسبت به اجرای مفاد حق مالی دارد، که مال و دارایی مثبت نامیده می شود.
جهت راهنمایی و مشاوره بیشتر در این خصوص می توانید با وکیل آپ در تماس باشید.
الزام به تنظیم سند رسمی مالی است یا غیر مالی
تفاوت دعوای مالی و غیر مالی
خواهان دعوا در دعاوی مالی باید بهای خواسته را تعیین کند ولی در دعاوی غیر مالی چنین وظیفه ای ندارد.احکام صادره در خصوص دعاوی غیر مالی همواره قابل تجدید نظرخواهی می باشند اما احکام صادره در دعاوی مالی صرفا زمانی قابل تجدید نظر خواهی می باشند که خواسته دعوا یا ارزش آن بیش از ۳ میلیون ریال باشد.در خصوص فرجام خواهی در دعاوی مالی احکامی که در آن ها خواسته ی دعوا بیش از ۲۰ میلیون ریال باشد قابل فرجام خواهی است و در خصوص دعوای غیر مالی صرفا تعداد محدودی از این دعاوی قابل فرجام خواهی می باشند.
خواهان موظف است در دعاوی مالی هزینه دادرسی را در مرحله بدوی براساس ارزش یا بهای خواسته ی دعوا و در مرحله تجدید نظرخواهی و واخواهی براساس میزان محکوم به بپردازد، این در حالی است که در دعاوی غیر مالی میزان هزینه دادرسی به صورت مقطوع در قانون بودجه هر سال مشخص می شود.
نحوه تشخیص دعاوی مالی از دعاوی غیر مالی
قانون گذار به تعریف این موارد در قانون آیین دادرسی مدنی نپرداخته و ضابطه معینی مشخص نکرده است بنابراین فی المجموع برای شناخت دعاوی مالی و غیر مالی طرقی پیشنهاد شده است.در صورتی توجه به معیارهای غیر مالی که حق مورد دعوا یا خواسته مالی بوده یا خواسته قابل تقویم به پول باشد دعوا، مالی محسوب می شود و در غیر این صورت، غیر مالی است.از سوی دیگر باید به نتیجه حاصل از دعوا نیز توجه کرد، در صورتی که نتیجه حاصل از دعوا، مال یا حق مالی باشد، دعوا مالی است و در غیر این صورت غیر مالی محسوب می شود.
الزام به تنظیم سند رسمی مالی است یا غیر مالی
انواع دعاوی مالی
- دعوا درخواست وجه چک، سفته، برات، حواله، قرض
- دعوا مطالبه ثمن مبیع یا استرداد ثمن
- دعوا مطالبه اجرت المثل یا اجاره عقب افتاده
- دعوا مطالبه خسارت اعم از خسارت قهری یا قراردادی
- دعوا مطالبه سهم الارث
- دعوا اثبات مالکیت
- دعوا ابطال ظهر نویسی چک
- دعوا الزام به تنظیم سند
- دعوا خلع ید غاصبانه
- دعوا تسلیط یا وضع ید
- دعوا اعتراض به میزان شارژ ساختمان
- دعوا تجویز فروش مال مشاع غیر ثبتی
- دعوا بی اعتباری معامله موضوع سند رسمی یا عادی
- دعوا ابطال سند در وجه حامل
- دعوا ابطال سند وقف
- دعوا اثبات وصیت مالی
- دعوا مطالبه مال موهوب یا استرداد آن
- دعوا استرداد جهیزیه
- دعوا مطالبه سهم الشرکه
- دعوا اخذ به شفعه
- دعوا تحویل موصی به
- دعوا فک رهن
- دعوا ابرا
- دعوا اثبات اقاله
- دعوا استرداد عاریه
- و سایر دعاوی که خواسته آنها مطالبه وجه است.
انواع دعوا غیر مالی
تمامی دعاوی که مالی نباشند یا به قولی خواسته آنها مطالبه وجه نباشد دعوا غیر مالی محسوب می شوند که در زیر برخی از آنان را برایتان می شماریم.
- دعوا الزام موجر به تعمیرات اساسی عین مستاجره
- دعوا اعلام جزیی یا اساسی بودن تعمیرات عین مستاجره
- دعوا تخلیه ملک اجاره
- دعوا صدور حکم به وصل آب، برق، گاز
- دعوا رفع تصرف عدوانی، ممانعت توجه به معیارهای غیر مالی از حق یا مزاحمت ملکی
- دعوا تجویز انتقال منافع به غیر و امثالهم
جهت راهنمایی و مشاوره بیشتر در این خصوص می توانید با وکیل آپ در تماس باشید.
الزام به تنظیم سند رسمی مالی است یا غیر مالی
تفکیک دعاوی مالی و غیر مالی دارای چه آثاری می باشد
بر تقسیم بندی دعاوی به مالی و غیر مالی ۳ اثر مترتب می شود:
الف. طبق بند ۳ ماده ۵۱ قانون آیین دادرسی مدنی که شرایط دادخواست را تعیین نموده است، خواهان دعوا در دعاوی مالی باید بهای خواسته را تعیین کند ولی در دعاوی غیر مالی چنین وظیفه ای را بر عهده ندارد.
ب. طبق ماده ۳۳۱ قانون آیین دادرسی مدنی احکام صادره در خصوص دعاوی غیرمالی همواره قابل تجدیدنظرخواهی می باشند اما احکام صادره در دعاوی مالی صرفاً زمانی قابل تجدیدنظرخواهی می باشند که خواسته دعوا یا ارزش آن بیش توجه به معیارهای غیر مالی از ۳ میلیون ریال باشد.در خصوص فرجام خواهی نیز طبق بند یک ماده ی ۳۶۷ قانون آیین دادرسی مدنی در دعاوی مالی احکامی که در آنها خواسته ی دعوا بیش از ۲۰ میلیون ریال باشد، قابل فرجام خواهی است و در خصوص دعاوی غیرمالی نیز مطابق بند ۲ ماده ۳۶۷ و بند الف ماده ۳۶۸ همین قانون صرفاً تعداد محدودی از این دعاوی قابل فرجام خواهی می باشند.
پ. خواهان موظف است در دعاوی مالی هزینه ی دادرسی را در مرحله ی بدوی براساس ارزش یا بهای خواسته ی دعوا و در مرحله ی تجدیدنظرخواهی و واخواهی براساس میزان محکومٌٌ به بپردازد.این در حالی است که در دعاوی غیر مالی میزان هزینه ی دادرسی به صورت مقطوع در قانون بودجه ی هر سال مشخص می شود.
میزان خواسته در دعاوی مالی و غیر مالی
بر طبق بند ۳ ماده ۵۱ قانون آیین دادرسی مدنی از جمله مواردی که باید خواهان در دادخواست به آن تصریح کند، تقویم بهای خواسته در دعاوی مالی است.در دعاوی غیر مالی نیازی به تقویم خواسته نیست.در صورتی که خواسته دعوا پول خارجی باشد، باید به نرخ رسمی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تقویم شود تا ارزش ریالی آن در تاریخ تقویم دادخواست مشخص شود و بدین طریق بهای خواسته تعیین می شود.در دعاوی راجع به اموال، بهای خواسته مبلغی است که خواهان در دادخواست تعیین کرده است.
مثال، اگر خواسته خواهان تعداد پنجاه سکه تمام بهار آزادی است، باید قیمت آن در دادخواست قید شود.
در بعضی دعاوی مانند دریافت اجرت المثل، ممکن است به هنگام تقویم دادخواست، تعیین بهای خواسته میسر نباشد.در این صورت برابر بند ۱۴ ماده ۳ قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و نحوه مصرف آن، خواهان باید پنج میلیون و یکصد هزار ریال به صورت علی الحساب به عنوان هزینه دادرسی بپردازد.در چنین مواردی، معیار تجدیدنظر پذیری مبلغی است که خواهان فعلاً آن را به عنوان بهای غیرقطعی خواسته تعیین کرده است.اما در مرحله اجراء هزینه دادرسی براساس میزان محکوم به قطعی محاسبه و اخذ می شود.
جهت راهنمایی و مشاوره بیشتر در این خصوص می توانید با وکیل آپ در تماس باشید.
دیدگاه شما