نسبت قیمت به درآمد یا سود هر سهم (P/E) چیست و چه کابردی در تحلیل دارد
نسبت قیمت به درآمد (سود هر سهم) یکی از نسبتهای مشهور در ارزیابی ارزش یک بنگاه تجاری در سطح خرد و صنعت در سطح کلان میباشد. این نسبت توسط یک تحلیلگر مشهور و یکی از مشاوران «وارن بافت» به نام «بنجامین گراهام» به صورت گستردهای توسعه یافت.
«گراهام» متولد سال ۱۸۹۴ در لندن بود و خانواده او از همان دوران کودکی وی به ایالات متحده مهاجرت کردند. آنها در نتیجه بحران کوتاهمدت بانکی سال ۱۹۰۷ کل پسانداز خود را از دست دادند. «گراهام» به همراه یکی از دوستانش به نام «دیوید داد» و با همکاری «اروینگ کان» در سال ۱۹۳۴ کتابی نوشت به نام «تجزیه و تحلیل اوراق بهادار» که شهرت جهانی پیدا کرد. مفاهیمی از قبیل «ارزش ذاتی» و «حاشیه امن» برای اولین بار در این کتاب معرفی شدند و اکنون به وفور در تحلیل فاندامنتال بنگاهها و صنایع مورد استفاده قرار میگیرند.
«گراهام» کتاب مشهور دیگری دارد به نام «سرمایهگذار خبره» که این کتاب نیز اکنون به عنوان یک کتاب بنیادی در بین فعالان بازارهای مالی شناخته میشود.
محاسبه و کاربرد مفهومی P/E
محاسبه نسبت P/E تقریبا بسیار ساده است اما تجزیه و تحلیل و تفسیر آن دارای پیچیدگیهای خاصی است و به مانند «سود هر سهم» یا EPS یکی از مشهورترین محاسبات تحلیل فاندامنتال به شمار میشود. این نسبت به سادگی از تقسیم قیمت هر سهم به سود هر سهم محاسبه میشود اما تفسیرهای متفاوتی از آن میشود و گاها نیز برای محاسبه ارزش واقعی یا ذاتی هر سهم شرکت مورد استفاده قرار میگیرد.
P/E = قیمت هر سهم / سود هر سهم
اگر قیمت سهم شرکتی برابر ۵۰۰ تومان باشد و این شرکت سود هر سهم سالانه ۱۰۰ تومانی را اعلام کرده است، نسبت قیمت به درآمد یا سود هر سهم شرکت برابر ۵ خواهد بود. این عدد بدین معناست که سرمایهگذار حاضر است به هر ازای هر تومان سود شرکت ۵ تومان بپردازد. در برخی تحلیلها گاها دیده شده که عدد ۵ را به این صورت تفسیر میکنند که ۵ سال زمان میبرد که سرمایهگذار بتواند از محل درآمد (یا سود) سرمایهگذاری خود کل سرمایه خود را بازیابی کند.
به همین دلیل است که این نسبت در واقع ما را به آینده ارجاع میدهد، یعنی سرمایهگذاران بر اساس آینده در زمان حاضر اقدام به سرمایهگذاری میکنند. اساسا کل سرمایهگذاری در بازارهای مالی مبتنی بر انتظارات آینده و میزان بازدهی است که قرار است در آینده کسب کنند. این نسبت نیز یکی از نسبتهای مشهوری است که میزان بازدهی سرمایهگذاری در آینده حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ را به طور نسبی نشان میدهد.
همچنین گاهی اوقات تحلیلگران نسبت «قیمت به درآمد» را با روشهای دیگری محاسبه میکنند که ممکن است نتیجه آن با نسبت قیمت به درآمد بازار متفاوت باشد. این P/E برآوردی جنبه مقایسهای دارد و میتواند در ارزشگذاری سهام شرکت مورد استفاده قرار بگیرد. به عنوان مثال اگر برآورد P/E در مقایسه با P/E بازار که از طریق قیمت روی تابلوی بازار به دست آمده است بیشتر باشد، با توجه به اینکه سود هر سهم شرکت در طول سال ثابت است نشان میدهد که قیمت باید افزایش یابد تا P/E بازار با P/E برآوردی یکسان شود. این در حالت کلی به معنای ارزنده بودن یک سهم است چرا که هنوز ظرفیت افزایش قیمت بر اساس محاسبات انجام شده وجود دارد. به تعبیری در اینجا میتوان گفت سهم Undervalue است یعنی پایینتر از ارزش واقعی آن در حال معامله است. برعکس آن نیز صادق است و اگر P/E برآوردی نسبت به P/E بازار کمتر باشد به معنای این است که سهم Overvalue شده است و دیگر ارزش خرید ندارد.
همچنین تحلیلگران گاهی اوقات از طریق P/E اقدام به ارزشگذاری سهم یک شرکت میکنند تا بفهمند که اساسا شرکت با این قیمت روی تابلو برای سرمایهگذاری ارزنده است یا خیر. تحلیلگران با استفاده از روشهای محاسباتی خاص خود P/E برآوردی را به دست میآورند و سپس آن را در سود هر سهم شرکت ضرب میکنند. نتیجه به دست آمده در واقع قیمت یا ارزش هر سهم شرکت است. سپس این قیمت را که ارزش واقعی شرکت را نشان میدهد با قیمت روی تابلو یعنی قیمتی که سهم این شرکت در حال معامله است مقایسه میکنند. اگر قیمت برآوردی از قیمت روی تابلو بیشتر بود به معنای ارزنده بودن شرکت و اگر کمتر بود به معنای غیرارزنده بودن شرکت برای سرمایهگذاری است.
در حالت کلی این نسبت یک نسبت تفسیری است. دلیلی که تحلیلگران خود اقدام به محاسبه این نسبت میکنند دیدگاه آنها نسبت به روشهای حسابداری تحلیلگران خود شرکت در محاسبه سود هر سهم است. آنها بر این عقیده هستند که روشهای مورد استفاده دقیق نیست و لذا خود اقدام به محاسبه این نسبت میکنند و سپس آن را مورد مقایسه قرار میدهند. به همین دلیل است که نتایجی که این نسبت ارائه میدهد کاملا غیرقطعی است و انتظارات بازار که در این نسبت وجود دارد کاملا تئوریک است و ممکن است انتظارات بازار بر اساس برآوردهای تحلیلگران حرکت نکند.
مفهوم بالا و پایین بودن P/E
بالا و پایین بودن P/E یک بنگاه تجاری یا یک صنعت نیز کاملا نسبی است و هیچ تحلیلگری نمیتواند حد و حدودی قطعی در قالب یک رقم تعیینشده برای این نسبت مشخص کند. در حالت کلی چنین تفسیر میشود که اگر P/E یک بنگاه یا صنعت بالا باشد انتظار میرود در آینده سود هر سهم شرکت افزایش پیدا کند یا اینکه قیمت سهم کاهش یابد تا به حالت تعادل برسد. برعکس آن نیز صحیح است یعنی اگر P/E یک شرکت پایین باشد به معنای این است که یا سود هر سهم شرکت در آینده باید کاهش پیدا کند یا اینکه قیمت سهم افزایش پیدا کند تا این نسبت به وضعیت تعادل برسد.
اما اینکه وضعیت تعادلی این نسبت در چه نقطهای قرار میگیرد بستگی به فاکتورهای اقتصادی و تاریخ شرکت یا صنعت دارد. فاکتورهایی از قبیل نرخ رشد سودآوری شرکت و نرخ رشد قیمت سهام این شرکت و سایر فاکتورهای اقتصادی دخیل در ارزش شرکت باعث شدهاند یک نرخ P/E میانگین برای هر بنگاه یا صنعت ایجاد شود. تحلیلگران با توجه به این نرخ میانگین و محدوده تعادلی، بالا و پایین بودن این نسبت را در مقایسه با این میانگین در نظر میگیرند.
به عنوان مثال میانگین P/E برای شاخص «اس اند پی ۵۰۰» آمریکا از ۴٫۷۸ در تاریخ دسامبر ۱۹۲۰ تا ۴۴٫۲۰ در تاریخ دسامبر ۱۹۹۹ نوسان داشته است. بنابراین به استثنای برخی دورههای کوتاه در بازه زمانی ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۹ نرخ P/E عمدتا بین محدوده ۱۰ تا ۲۰ نوسان داشته است. میانگین P/E بازار سهام آمریکا از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۵ حدود ۱۴ بوده است. بنابراین P/E میانگین بازارها بر اساس نرخ رشد انتظاری سود، ثبات نرخ انتظاری رشد سود، تورم انتظاری و بازدهی سرمایهگذاری در بازارهای رقیب متفاوت است.
نکته دیگری که ذکر آن در اینجا اهمیت دارد این است که در شرکتهای زیانده که زیان هر سهم را گزارش میکنند اساسا محاسبه نسبت P/E محلی از اعراب ندارد.
بررسی عوامل موثر بر درآمد سوپر مارکت
اگر جزء افرادی هستید که فکر راهاندازی چنین تجارتی به سرتان زده حتماً این مطلب را بخوانید.
واقعیتهایی درباره درآمد سوپر مارکت
شاید شما هم جزء افرادی باشید که با یک تصور رویایی راجع به درآمد سوپر مارکت، حداقل برای یک بار هم که شده به فکر راهاندازی این کسب و کار افتاده باشید. مثلاً وارد یک هایپر مارکت بزرگ و معروف با صدها قلم جنس متنوع شدهاید و جمعیت زیادی مشتری مشتاق خرید را دیدهاید. بعد با یک حساب سرانگشتی درآمدی میلیونی را برای آن پیشبینی کردهاید. با دیدن این صحنه و تصور درآمد سوپر مارکت ناگهان تصمیم به باز کردن یک سوپر مارکت در محلهی خودتان گرفتهاید. شما تصور میکنید که میتوانید با فروش چند قلم مواد غذایی، نه به اندازه هایپر مارکتی که هوش از سرتان ربوده، اما به اندازهای که بتوانید زندگی خودتان را بچرخانید روی آن حساب کنید.
اما فکر میکنید برآیند شما از آن چه که در ذهنتان میگذرد چقدر با واقعیت موجود همخوانی دارد؟ آیا درآمد سوپر مارکت رویایی شما به اندازه تصوری که از آن دارید واقعی است؟
در این مقاله میخواهیم راجع به درآمد سوپر مارکتها صحبت کنیم. این که چه عواملی در میزان درآمد سوپر مارکتها مؤثر است. اصلاً فرق سوپر مارکت با بقالی در چیست؟ در سوپر مارکت قرار است چه چیزهایی عرضه شود که به درآمد سوپر مارکت هر چه بیشتر کمک کند.
برای رسیدن به پاسخ تمامی این سؤالها، شاید بهتر باشد حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ ابتدا مختصری دربارهی سوپر مارکت، این تجارت محبوب صحبت کنیم.
خرید انواع قفسههای فروشگاهی هایپری و سوپری
آشنایی با کسب و کار و درآمد سوپر مارکت
سوپر مارکت (Super Market) عبارتی است که از زبان انگلیسی آمده است. عبارتی که برگرفته از دو کلمهی (Super) به معنای “فراتر از” و (Market) به معنای “بازار” است. یعنی فراتر از بازار، که منظور آن فراتر از بازار سنتی است.
مفهوم سوپر مارکت در بین عموم مردم به عنوان فروشگاههای بزرگ مواد غذایی جا افتاده است. اما در واقع سوپر مارکت، شاخههایی از زنجیرههای بزرگ خرده فروشی عمومی محسوب میشوند که به جای تمرکز بر یک کالای خاص، کالاهای متنوعی که جزیی از مایحتاج روزانه مردم است، از مواد غذایی و لوازم بهداشتی گرفته تا پوشاک و لوازم تحریر را در قفسهها برای مشتریان به صورت سلف سرویس (یعنی توسط خود مشتری از قفسه فروشگاهی برداشته می شود) ارائه میدهند. و شاید به همین دلیل است که درآمد سوپر مارکت از دید عموم، درآمدی تضمین شده و همیشگی است.
و اما یکی نکاتی که در مورد سوپر مارکت وجود دارد و به نوعی وجه تمایز آن از سایر فروشگاهها است، تمرکز سوپر مارکتها بر فروش انواع مختلف مواد غذایی است. به نحوی که حداقل 75 درصد محصولات یک سوپر مارکت به کالاها و صنایع غذایی اختصاص دارد. در مقایسه میتوان گفت سوپر مارکتها از بقالیها بزرگتر و از هایپر مارکتها و سنتر مارکتها کوچکتر هستند.
اگرچه اصطلاح “سوپر مارکت” واقعیتهایی را پوشش میدهد که ممکن است از یک کشور به کشور دیگر متفاوت باشد. اما به طور کلی فروشگاههای سلف سرویس با تمرکز اصلی بر فروش محصولات غذایی با متراژ 400 الی 3000 متر مربع در دسته سوپر مارکت ها قرار میگیرند. البته لازم به ذکر است که این متراژ نیز در کشورهای مختلف میتواند متفاوت باشد.
پیدایش سوپر مارکت در ایران
نخستین سوپر مارکتها در ایران، در دوره پهلوی و توسط مردم عادی ایران تأسیس شد. کسب و کاری که به نوعی نماد مدرنیته در ایران تلقی میشد. اما بعدها برخی سازمانها و نهادهای دولتی نیز به سراغ تأسیس فروشگاه های زنجیره ای که بخش عمدهی آن به سوپر مارکتهای غذایی اختصاص داشت، روی آوردند. به عنوان مثال، فروشگاه های زنجیره ای اتکا که در سال 1955 توسط شرکت هلدینگ اقتصادی نیروهای مسلح ایران تأسیس شد. از دیگر سازمانهای تأسیسکننده این قبیل فروشگاهها نیز می توان به شهرداری تهران اشاره نمود که فروشگاه های زنجیره ای شهروند را در سال 1993 راهاندازی نمود. بانک ملی، بانک تجارت و بانک صادرات نیز بعدها به طور مشترک فروشگاه های زنجیره ای رفاه را راهاندازی کردند.
شرکت تحقیقات بازار (Vistar Business Monitor) ارزش کل بخش خردهفروشی ایران را 70 میلیارد دلار تخمین زده است. که از این میزان، ارزش کل بازار خردهفروشی در تهران 12 میلیارد دلار تخمین برآورد شده است.
خرید انواع مدلهای استند فروشگاهی
رابطه درآمد سوپر مارکت و سبد خانوار ایرانی
سبد غذایی دومین بخش مهم هزینهی هر خانوار شهری ایرانی پس از مسکن است. به گونهای که طبق آمار موجود، حداقل 30 درصد درآمد خانوار ایرانی صرف سبد غذایی میشود. از این میزان تخمین زده میشود که سه پنجم درآمد خانوارهای تهرانی صرف خرید مواد غذایی میشود.
از ارقام کلی بالا میتوان حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ نتیجه گرفت که گردش مالی بالایی در صنایع غذایی و به تبع آن، فروشگاههای مواد غذایی کشور نظیر سوپر مارکتها وجود دارد. البته سهم همهی صنایع غذایی و درآمد سوپر مارکتها از این گردش مالی هنگفت یکسان نیست و هزاران نکتهی باریکتر از مو در این بین وجود دارد که باعث میشود برخی سود سرشاری از این بازار مصرف نصیبشان شود و برخی دیگر با پرداخت ضرر از گردونه رقابت به سرعت حذف شوند.
اما در میان این همه آمار و اعداد اساساً درآمد سوپر مارکتها چقدر است؟ چه عواملی در افزایش درآمد سوپر مارکت مؤثر است؟ در ادامه به مهمترین نکات در این زمینه میپردازیم.
نقش حاشیهی سود در درآمد سوپر مارکت
درآمد سوپر مارکتها نسبت به سایر مشاغل یکی از کمترین “حاشیههای سود” را دارد. شاید بپرسید “حاشیهی سود” چیست؟
بگذارید اول به سادهترین شکل تعریفی از حاشیهی سود برای شما داشته باشیم. به طور خلاصه میتوان گفت، حاشیهی سود نسبتی جهت محاسبه سودآوری هر ریال از فروش است. به این صورت که مقدار سود پس از کسر مالیات بر فروش خالص تقسیم میشود. حاشیه سود که به صورت درصد بیان میشود در واقع به ما میگوید که از یک تومان فروش، چه مقداری از آن به سود خالص تبدیل شده است.
برای درک بهتر موضوع فرض کنید حاشیهی سود خالص کسب و کاری 10 درصد است که نشاندهندهی این است که از هر 1000 تومان فروش محصولات، 100 تومان سود ناخالص عاید شده است. البته در اینجا صرفاً جهت آشنایی مخاطب با حاشیهی سود، به صورت بسیار خلاصه و کلی آن را مطرح نمودیم. سود خالص با کم کردن کلیه هزینهها از جمله هزینههای عملیاتی و مالیات از درآمد محاسبه میشود.
رابطه حاشیه سود و درآمد سوپر مارکت ها
حال در مورد درآمد سوپر مارکت ها برآورد میشود که حاشیهی سود آنها بسته به نوع فروشگاه به طور معمول بین 1 تا 3 درصد متغیر است. در واقع سود و درآمد سوپر مارکت ها وابسته به میزان فروش محصولات موجود در فروشگاه به یک مشتری است. یک سوپر مارکت محصولات متنوعی را ارائه میدهد. برخی از این محصولات میتوانند سودآوری زیادی داشته باشند و برخی دیگر سودآوری کم، اما شاید تعجب کنید اگر بدانید برخی از محصولات نیز اصلاً سودی را عاید سوپر مارکت نمیکند و تنها به عنوان تکمیلکننده محصولات فروشگاه در لیست کالاهای عرضه شده قرار میگیرند.
فرض کنید در یک سوپر مارکت 30 قلم اقلام خوراکی با میزان سودهای مختلفی وجود داشته باشد. در این بین تعدای از اقلام نیز مانند بادکنک یا یک شکلات کوچک و ساده با سودی بسیار کم یا حتی صفر صرفاً به عنوان تکمیل جنس در فروشگاه وجود داشته باشد. اگر یک مشتری وارد سوپر مارکت شود و تنها به خریدن یک بادکنک اکتفا کند قطعاً هیچ سودی عاید سوپر مارکت نشده است؛ اما اگر همان مشتری اقدام به خرید چند قلم جنس بکند در اینجا با توجه به سبد خرید بزرگتر حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ مشتری سود بیشتر و در نتیجه درآمدی برای سوپر مارکت عاید شده است. به عبارت دیگر، سوپر مارکتها پول خود را در حجم میگیرند. به همین دلیل است که فروشگاههای مواد غذایی سعی می کنند با ترفندهای مختلف از قبیل تخفیف، فروش ویژه و… سبد خرید بزرگتری با حدود 20 قلم جنس برای مشتری فراهم کنند تا بدین صورت حاشیهی سود فروش خود را بالا ببرند.
خرید انواع مدلهای چرخ خرید و سبد خرید
سود حاشیه فروشگاه های مواد غذایی بر اساس طبقه بندی
همان طور که پیشتر توضیح داریم حاشیه سود مواد غذایی پایین است و درآمد سوپر مارکتها بسته به حجم خرید مشتری است. اما برخی محصولات فروش بیشتر و حاشیهی سود بیشتری دارند. فروشگاههای مواد غذایی بیشترین میزان فروش را در بخش مواد غذایی خشک گزارش کردهاند. مانند کنسروها، غلات، ماکارونی و سایر محصولات بستهبندی شده و پس از آن انواع گوشت. لازم به ذکر است که این آمار کلی است و بسته به عوامل مختلف و یا ذائقهی مشتریان این نسبتها در سالهای مختلف تغییر میکنند. به طور مثال در سالهای اخیر با تبلیغ مواد غذایی ارگانیک و تمایل مردم به مصرف غذاهای سالم، کمتر مشتریان تمایلی به خرید مواد غذایی خشک و کنسرو شده دارند. مشتریان سوپر مارکتها به طور مداوم عرضه کنندگان خود را به چالش میکشند که قیمت خود را پایین نگه دارند.
عوامل تأثیرگذار بر درآمد سوپر مارکت
دکه، بقالی، سوپر مارکت, هایپر مارکت، سنتر مارکت و … این ها تنها یک نام نیستند؛ بلکه هر کدام دارای ویژگیهایی هستند که در نهایت تعیین کننده ی سود خالص توسط فروشندگان است. از تعداد و تنوع محصول گرفته تا مکان و متراژ فروشگاه و… همگی در تعیین نهایی درآمد حاصله و مشخصاً درآمد سوپر مارکت سهیم هستند.
در یک منطقه کم جمعیت و یا منطقهای با جمعیتی با قدرت خرید پایین، درآمد سوپر مارکت به مراتب کمتر از درآمد آن در یک منطقه پرجمعیت با قدرت خرید متوسط و بالاست. به طور متوسط سود ماهانه سوپر مارکت حدود 20 درصد است. این میزان در برخی محلات 15 درصد و در برخی محلات به 30 درصد نیز میرسد. اما این میزان سود نیز در هر منطقه با توجه به نوع و اجناس عرضه شده در فروشگاه نیز میتواند بالاتر یا پایینتر باشد. به طور مثال بر اساس مشاهدات میدانی بسیاری از فروشندگان سوپر مارکت اذعان داشتهاند بیشترین سود بر روی اجناس خارجی دریافت میشود. به این علت که تعیین قیمت این اجناس در داخل کشور صورت نمیگیرد و دست فروشنده برای تعیین قیمت حدودی آن باز است. همچنین در سوپر مارکتهایی که از یک قلم جنس مارکهای مختلفی را ارائه کردهاند و حق انتخاب بیشتری را برای مشتری قائل شدهاند، طبعاً تمایل مشتری برای خرید از این فروشگاهها بیشتر خواهد بود. البته باز بر این نکته تأکید میشود که میزان قدرت خرید مردم در محلی که سوپر مارکت در آن واقع شده است نقش تعیینکنندهای در میزان بازدهی و درآمد سوپر مارکت خواهد داشت. در واقع مکانیابی در درآمدزایی سوپر مارکت نقش پر رنگی دارد.
کلام آخر
به هر روی سوپر مارکت از آن دست کسب و کارهایی است که بسیاری افراد دست کم یک بار به فکر سرمایهگذاری در آن افتادهاند. اما اینکه درآمد سوپر مارکت تا چه اندازه برای سرمایهگذار توجیه اقتصادی داشته باشد به عوامل گوناگونی بستگی دارد که در بالا به برخی از این عوامل اشاره شد.
سود عمده فروشی چیست و چه محصولاتی بهترین انتخاب هستند؟
صاحبان مشاغل برای نظارت بر سلامت مالی شرکت و ادامه حیات هر محصول خاص، باید نقاط مختلف قیمت و سود را ردیابی کنند. اگر حاشیه سود به میزان قابل توجهی کاهش یابد ممکن است دیگر فروش محصول کار عاقلانهای نباشد. عمده فروشان محصولات را با قیمت خرید همکاری و عمده خریداری میکنند و آنها را با یک حاشیه سود به فروشندگان خرده فروشی می فروشند. این دو عدد برای تعیین میانگین سود عمده فروشی برای توزیع کنندگان عمده استفاده میشوند. در این مقاله میخواهیم در مورد نحوه محاسبه سود عمده فروشی و نکاتی برای انتخاب محصولاتی پرسود برای فروش عمده را مورد بررسی قرار دهیم.
سود عمده فروشی
برای درک سود عمده فروشی و محاسبه آن باید به خاطر داشته باشید که صنایع مختلف عموماً متفاوت هستند و حاشیه های سود موجود در همان صنعت ممکن است برای محصولات مختلف متفاوت باشد. برای درک بهتر حاشیه سود بخش زیر حتما مطالعه بفرمائید.
مفهوم حاشیه سود
یک عمده فروش باید هم حاشیه سود هر محصول و هم حاشیه سود متوسط برای تمام محصولات شرکت را در نظر بگیرد. حاشیه سود محصولات به عنوان حاشیه سود ناخالص محاسبه میشود و در هزینههای عملیاتی در آن مؤثر نیست. بنابراین حاشیهها باید به اندازه کافی سالم باشند تا پس از اتمام و صرف هزینهها، سود خالص ایجاد کنند.
پس بهطور کلی حاشیه سود برابر است با نسبت سود به فروش شرکت. سود خالص و سود عملیاتی دو نوعِ حاشیه سود به کار رفته در تجزیه و تحلیل سود شرکت هستند. به این ترتیب که حاشیه سود خالص برابراست با سود خالص تقسیم بر فروش و حاشیه سود عملیاتی برابر است با سود عملیاتی تقسیم بر فروش!
با ذکر مثالی این قضیه را خدمت شما توضیح میدهیم. فرض کنید، قیمت یک فنجان قهوه (ماگ) برای عمده فروش ۱ دلار آب خورده است. حال عمده فروش آن محصول را به قیمت ۵ دلار به خرده فروش میفروشد. حاشیه سود عمده فروشی برای این محصول برابر با ۸۰ درصد میباشد. این عدد با یک فرمول خیلی ساده به دست میآید که به شرح زیر میباشد.
Gross profit = ($5 – $1) ÷ $۵ × ۱۰۰ = ۸۰%
در این فرمول ابتدا قیمت فروش از قیمت خرید منها کرده و آن را به کل قیمت فروش (یا میانگین قیمت فروش) تقسیم میکنیم. در فرمول بالا قیمت کل فروش همان 5 دلار میباشد که از فروش یک عدد فنجان به دست آمده است. در نهایت عدد به دست آمده را در ۱۰۰ ضرب میکنیم.
حاشیه سود میانگین برای هر محصول
غالباً، عمده فروشان نیاز به یافتن حاشیه سود متوسط برای کل محصولات یک شرکت دارند. وقتی عمدهفروش محصولات را به خرده فروشان در مقیاس کشویی (براساس کمیت) میفروشد، یک رقم متوسط برای هر محصول وجود دارد.
فرض کنید محصول فروخته توسط عمده فروش، لیوان ماگ است. اگر این عمده فروش ۱,۰۰۰ ماگ را به قیمت ۵ دلار به یک خرده فروش فروخته باشد و ۱۰,۰۰۰ ماگ را به قیمت ۳.۵ دلار به یک خرده فروش دیگر فروخته باشد، میانگین سود برای این محصول ۳.۶ درصد میباشد. نحوه محاسبه سود میانگین محصول از طریق فرمول زیر محاسبه میشود:
per mug: [($5 x 1000) + ($3.50 × ۱۰,۰۰۰)] ÷ ۱۱,۰۰۰ = $۳.۶۳
حال با فرمول حاشیه سود، حاشیه سود میانگین برای این عمده فروش برابر با ۷۲.۵ درصد میباشد.
Gross profit = ($3.63 -$1) / $3.63 x 100 = 72.5 percent
حاشیه سود ناخالص برای همه محصولات
توزیع کننده ممکن است فقط یک محصول نداشته باشد. این شرکت ممکن است فنجانهای قهوه، کتری، قهوه ساز و لوازم جانبی مختلفی داشته باشد که همگی با قیمتهای مختلف خریداری شده و با قیمتهای مختلف فروخته میشوند. برای اینکه ببینید آیا حاشیه سود ناخالص کلی سالم است، شرکت هزینه تمام محصولات فروختهشده را میگیرد و آن را از تمام درآمدها کم میکند.
فرض کنید این شرکت ۱۵،۰۰۰ دلار برای کلیه کالاهایی که بصورت عمده به خرده فروشان می پردازد پرداخت کرده است. اگر ۲۵۰۰۰ دلار درآمد از خرده فروشان دریافت کرده باشد، سود ناخالص این شرکت ۴۰ درصد است.
Gross profit = ($25,000 – $15,000) ÷ $۲۵,۰۰۰ × ۱۰۰ = ۴۰ percent
البته دقت داشته باشید که این حاشیه سود، فقط حاشیه سود ناخالص بوده که باید سایر هزینههای عملیاتی نظیرِ انبارداری، حمل و نقل و … از این سود کاسته شود. تا سودِ عملیاتی و خالص به دست آید.
عمده فروشان و تولید کنندگان، معمولا درصد حاشیه سود عمده فروشی را ۱۵ تا ۲۰ درصد در نظر میگیرند. البته همانطور که در ابتدا گفته شد، این درصد برای صنایع مختلف که شرایط یکسانی ندارند، متفاوت است. برای مثال برخی از صنایع مانند تلفن همراه یا صنایع داروسازی از حاشیه سود بالایی برخوردار هستند که بعضی اوقات حتی بالای ۱۰۰ درصد سود عمده فروشی آنها میباشد.
نکاتی برای انتخاب محصولات پرسود
اگر به عنوان یک عمده فروش یا حتی فردی که تمایل دارد با استفاده از عمدهفروشی محصولی را در بازار به فروش برساند؛ این مقاله را میخوانید، در این بخش قصد داریم نکاتی را خدمت شما معرفی کنیم که بیربط به سود عمده فروشی نیست. چرا که انتخاب درست محصول قدم اول در ایجاد حاشیه سود مناسب برای عرضهی عمدهی محصولات است.
به همین منظور در زیر مطالبی را عرض میکنیم تا خودتان بتوانید محصولات پر سود را تشخیص دهید.
در وحلهی اول باید به دنبال محصولات یونیک و بسیار خاص باشید. برای به دست آوردن بیشترین سود عمده فروشی باید محصولاتی را روانه بازار کنید که از نظر عینی بینظیر و چشمنواز هستند. آنها باید محصولاتی باشند که هر کس نمیتواند آنها را در هر فروشگاهی خریداری کند.
دومین نکته این است که شما به عنوان عمده فروش، باید محصولاتی را عرضه کنید که قیمت آنها مشخص نیست! منظور از مشخص نبودن قیمت این است که، قیمت گذاری آنها تنها و تنها به خود شما بستگی داشته باشد.
سومین نکته برای انتخاب محصولات پرسود در عمده فروشی، دوباره مربوط به قیمت میباشد و آن این است که نباید این محصولات زیاد گران باشند. مشتریان برای محصولاتی که قیمت آن بین ۵ تا ۱۵ هزار تومان باشد معمولا پرسوجویی نخواهند داشت و بدون دردسر آن را خواهند خرید. بیخبر از آن که بدانند این محصول برای شما هزار تومان حتی کمتر تمام شده باشد.
وزن محصول کلید چهارم در انتخاب درست محصول برای عمدهفروشی است. اکثر مردم اجناسی که وزن آنها سبکتر باشد راحتتر میخرند و شاید دلیل آن حمل و نقل آسان آن باشد.
دوام تکهی پنجم این پازل انتخاب محصول مناسب میباشد. محصولات سودآور کالاهایی با دوام هستند. چرا که آنها هنگام حمل و نقل شکسته نمیشوند و در شرایط خوبی به خریدار میرسند. دوام محصول نیز برای خریدار اهمیت دارد. همه میخواهند برای پول خود بهترین ارزش را کسب کنند.
فصلی بودن محصول نیز در انتخاب جنس درست و سودآور برای عمده فروشی میتواند حائز اهمیت باشد. همیشه محصولاتی که برای تزئینات یلدا، سفره عید نوروز، تولد و جشنهای دیگر به فروش میرسند، بسیار سودآور هستند.
با این تفاسیر حال شاید بتوانید راحتتر در انتخاب محصول برای عمده فروشی تصمیمگیری کنید. اخیرا در ایران محصولاتی تحت عنوانِ ایموجی فنری عرضه و روانه بازار شد که در مدت کم فروش بسیار بالایی داشت. این محصولات از هر حیث شامل تمام نکات بالا بود و همین میتوانست یک محصول هوشمندانه برای عرضه عمده در بازار باشد. عمده فروشی لباس و عمده فروشی ابزارآلات نیز میتواند انتخاب خوبی برای شروع این کار باشد.
به نظر شما چه فاکتورهای دیگری در انتخاب محصولی که برای عمده فروشی انتخاب میکنیم، حائز اهمیت است؟
حاشیه سود یا مارجین چیست؟ آشنایی با مفهوم Profit Margin در بورس و فارکس
حاشیه سود یا مارجین یا Profit Margin به زبان ساده عبارت است از نسبت سود پس از کسر مالیات به فروش خالص که در این مقاله درباره این مفهوم بیشتر صحبت خواهیم کرد، همراه داتیس نتورک باشید.
حاشیه سود یا مارجین چیست؟
Profit Margin نسبت سود شرکت (فروش منهای کلیه هزینه ها) تقسیم بر درآمد آن است.
نسبت حاشیه سود ، سود را با فروش مقایسه می کند و به شما می گوید که شرکت در کل امور مالی خود را به خوبی مدیریت می کند. همیشه به صورت درصد بیان می شود.
Profit Margin یکی از نسبت های مالی مهم محسوب می شود.
به زبان ساده شرکت به ازای هر فروش به اندازه حاشیه سود، سود دریافت می کند.
حاشیه سود را می توان براساس اطلاعات مندرج در صورت سود و زیان شرکت محاسبه نمود.
Profit Margin یکی از شاخص های مهم برای افرادی است که با دیدگاه بلندمدت یا اصطلاحاً سهامداری به فعالیت حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ در بازار سرمایه می پردازند.
وارن بافت معتقد است شرکت هایی که چندین سال متوالی حاشیه سود بالای 20 درصد را ایجاد می کنند از یک یا چند مزیت رقابتی ماندگار برخوردارند و سهام آنها ارزش خریداری و نگهداری در بلندمدت را دارد.
امیدواریم توانسته باشیم شما را با مفهوم Profit Margin در این مقاله آشنا کنیم.
نحوه محاسبه حاشیه سود کسب و کار
قیمت گذاری محصولات شما به تعدادی از عوامل داخلی و خارجی کسب و کار شما بستگی دارد.
یکی از این عوامل حاشیه سود است. اما آیا می دانید چگونه حاشیه سود ایده آل برای کسب و کار خود را محاسبه کنید؟
در هر محصول چند درصد باید درآمد کسب کنم؟ نگران نباشید، ما در این مقاله همه اینها را برای شما توضیح خواهیم داد.
اولین چیزی که باید بدانید این است که حاشیه سود با خود سود متفاوت است.
خوب، چطور بله؟ درست است! اساسا، سود تفاوت بین ارزش فروش و ارزش تمام شده آن محصول است.
من حاشیه سود درصدی است که از نسبت بین سود و کل گردش مالی کسب و کار به دست می آید.
بنابراین فرمول محاسبه حاشیه سود به این صورت خواهد بود:
حاشیه سود = کل سود/درآمد و در آخر آن را در 100 ضرب کنید.
مثال در عمل می خواهید؟ پس بیا انجامش بدیم! بیایید فرض کنیم شما با آن کار می کنید فروش پوشاک و شما یک پیراهن از تامین کننده خود خریداری کرده اید که قیمت آن 20 دلار است و آن پیراهن را در فروشگاه خود به قیمت 50 دلار می فروشید.
بنابراین، از آنجایی که حاشیه سود تقسیم سود بر درآمد حاشیه سود چه مفهومی دارد؟ است، صورت حساب چیزی شبیه به این خواهد بود: سود، در این مورد، 30 دلار خواهد بود، زیرا ما این پیراهن را به قیمت 50 دلار می فروشیم و آن را به قیمت 20 دلار می خریم.
بنابراین، تفاوت این دو 30 دلار است. این سود ما خواهد بود. حالا آن 30 دلار را می گیریم و بر 50 دلار تقسیم می کنیم که قیمت فروش این کالا است. این عدد 0,6 به دست میآید که با ضرب در 100، 60% بدست میآید.
و این یعنی 60 درصد ارزش فروش این بلوز سود است. اما به یاد داشته باشید که این است سود ناخالص یا حاشیه ناخالص
حاشیه سود خالص
در مورد قبلی، ما دیگر هزینه های تجاری را تجزیه و تحلیل نکردیم، فقط به رابطه بین قیمت فروش و بهای تمام شده آن محصول نگاه کردیم.
و فراتر از حاشیه سود ناخالص، ما همچنین داریم حاشیه سود خالص که علاوه بر هزینه های مربوط به خود محصول، سایر هزینه ها مانند مالیات، عوارض و هزینه های عمومی تجاری را نیز شامل می شود.
بنابراین، فرمول محاسبه حاشیه سود خالص به صورت زیر است:
حاشیه خالص = درآمد خالص (پس از کسر مالیات) / درآمد کل.
و در پایان باید در 100 ضرب کنیم.
اگر به مثال قبلی خود برگردیم، اگر 6 درصد مالیات بر فروش 50 دلاری بپردازید، در مجموع 3 دلار مالیات به شما تعلق می گیرد.
بنابراین، در این مورد، سود 30 دلاری قبلاً به 27 دلار کاهش یافته است، یعنی حاشیه سود خالص شما به این صورت خواهد بود: 27/50 ضربدر 100، که در مجموع 54 درصد می دهد.
این می تواند حاشیه سود خالص شما باشد. اما، ممکن است بپرسید، چگونه می توانم بفهمم که حاشیه سودی که روی محصولاتم می گذارم بهینه است؟
همانطور که قبلاً اشاره کردیم، هیچ پاسخ درستی برای آن وجود ندارد.
برای اینکه بفهمید چگونه قیمت فروش خود را محاسبه کنید و بفهمید که آیا حاشیه سودی که وارد کرده اید برای آن درست است یا خیر کار تو، باید نگاه وسیع تری داشته باشید.
به عنوان مثال، اگر شرکت شما دوران سخت یا ناپایداری را سپری می کند، ممکن است برای شما جالب باشد که رقابت در برابر رقبای خود را افزایش دهید. برای آن، می توانید تصمیم بگیرید که حاشیه سود خود را کاهش دهید و میزان فروش را افزایش دهید.
حال اگر بازار مناسب است و تقاضا در ماههای اخیر رشد کرده است، در این صورت بهتر است به فکر افزایش حاشیه سود خود باشید.
ببینید چگونه چیزی به نام "حاشیه سود ایده آل برای همه شرکت ها" وجود ندارد؟ آنچه وجود دارد یک حاشیه سود ایده آل برای هر لحظه و برای هر شرکت است.
3 نکته اضافی
اکنون، لحظه مهم این مقاله: نکاتی را که می خواهیم به شما ارائه دهیم تا به شما در تعیین حاشیه سود ایده آل برای کسب و کارتان کمک کنیم، رعایت کنید.
1. قیمت محصولات خود را به درستی تعیین کنید
شما باید محصولات خود را به درستی قیمت گذاری کنید. و این را می توان با استفاده از فرمولی به نام انجام داد نشانه گذاری، که چندین فاکتور را در نظر می گیرد که برای هر شرکت مهم است.
2. هزینه ها، هزینه های ثابت و متغیر خود را در نظر بگیرید
نکته مهم دیگر این است که هزینه ها و هزینه های ثابت و متغیر خود را در نظر بگیرید.
هرگز (تحت هیچ شرایطی) حاشیه سود خود را بر اساس آنچه می خواهید برنده شوید یا آنچه فکر می کنید شایسته برنده شدن هستید تعیین نکنید.
در نظر گرفتن عناصری مانند: نیروی کار، مواد اولیه، تعداد ساعات کار، اجاره و غیره ضروری است.
3. بدانید چگونه سود را از حاشیه سود متمایز کنید
همانطور که در ابتدای مقاله بحث شد، ضروری است که بدانید چگونه بین سود و حاشیه سود تمایز قائل شوید و سپس در واقع روی حاشیه سود که درصد است تمرکز کنید.
بدین ترتیب می توان اقلام را با توجه به تقاضایی که در بازار دارد قیمت گذاری کرد.
آگاهی از هر چیزی که وارد و خارج می شود ضروری است جعبه شرکت شما، زیرا به این ترتیب می توانید اهداف را بهتر ترسیم کنید و درصدی را برای قرار دادن در بالای محصولات تعریف کنید.
دیدگاه شما