تحلیلگر بازار یا معاملهگر بازار! بررسی تفاوت این 2 فعال بازار
با سری مقالات آموزشی سایت ایتسکا در خدمت شما علاقهمندان ورود به بازار سرمایه هستیم، در این مقاله بهتفصیل تفاوت یک تحلیلگر با یک معاملهگر خواهیم پرداخت.
اغلب کسانی که وارد بازار سرمایه میشوند با دو نوع فعال بازار روبهرو میشوند، گروه اول تحلیلگر بازار و گروه دوم معاملهگر بازار هستند. افراد تازه وارد بازار سرمایه در ابتدای کار شروع به یادگیری تحلیل تکنیکال در کنار تحلیل بنیادی مینمایند که در بیشتر مواقع اکثر آنها پس از طی چند دوره آموزشی و کمی تجربه واقعی در بازار، تحلیلهای درست و دقیقی انجام میدهند.
آنها استراتژی معاملاتی خود را مشخص کرده و شروع به تحلیل نمودارها میکنند و بر روی کاغذ نقاط ورود و خروج، حجم معامله و حتی استراتژی خروج را مشخص مینمایند اما مشکل از جایی شروع میشود که تحلیلگر بازار در پای میز معامله برعکس تحلیل خود عمل کرده و دچار خطاهای فاحش معاملهگری میشوند.
بهبیاندیگر هر تحلیلگر بازار کار بلدی لزوماً یک معاملهگر ماهر نیست و هر معاملهگر بازار ماهری لزوماً تحلیلگر خبرهای نیست
در ادامه به بررسی تحلیلگر و معاملهگر خواهیم پرداخت، با ادامه مقاله همراه باشید.
تحلیلگر بازار سرمایه کیست؟
تحلیلگر بازار سرمایه فردی متخصص و با اطلاعات بسیار بالا درزمینه بازار بورس است که روند نمودارها را بررسی و تفسیر میکند، او از بررسی نمودارها به دنبال دو هدف است.
2 هدف تحلیلگر از بررسی نمودارها
1- تشخیص و دلیل روند گذشته نمودار
تحلیلگر بازار گذشته نمودار (رفتار قیمتی سهم) را با ابزارهای مخصوص (تحلیل تکنیکال) بررسی میکند تا به یک روند مشخص از نمودار دست یابد.
2- نگاه به روند گذشته نمودار برای پیشبینی آینده نمودار
تحلیلگر بازار با تشخیص روند گذشته نمودار به دنبال پیشبینی رفتار قیمتی نمودار در آینده هستند تا بتوانند معاملات با اطمینان تری انجام دهند زیرا تحلیلگران تکنیکال معتقدند نمودارها در طول زمان رفتار خود را تکرار میکنند.
معاملهگر بازار سرمایه کیست؟
به عمل خریدوفروش بین دو شخص، سازمان یا… معامله میگویند، معاملهگر نیز به معنای فردیست که محصول، خدمت، اوراق بهادار و… در قیمت پایینتر خریداری میکند سپس آن را در قیمت بالاتر به فروش میرساند.
معامله یا ترید در بازار سرمایه شامل خرید یا فروش اوراق بهادار و سهام است که بهصورت مستقیم توسط خود فرد و یا توسط کارگزاریها انجام میشود.
معاملهگر بازار یا تریدر بازار سرمایه فردیست که بهطور مستقل برای خود یا به نمایندگی از اشخاص و سازمانهای دیگر اقدام به خریدوفروش سهام باهدف کسب سود مینماید.
تحلیلگر بازار یا معاملهگر بازار! بررسی تفاوت این 2 فعال بازار 1
هدف معاملهگر چیست؟
بهطورکلی معاملهگر بازار در یک بازهی زمانی مشخص و کوتاه سهام یا دارایی را در قیمت پایین میخرد و در قیمت بالا به فروش میرساند، او از تفاوت قیمت بین خریدوفروش سهام سود کسب میکند.
باید یادآور شوم که فرق بسیاری بین معاملهگر و سرمایهگذار بازار بورس است، معاملهگر در بازهی زمانی کوتاهتری نسبت به یک سرمایهگذار به معامله میپردازد، سرمایهگذار دید بلندمدتتری نسبت به بازار بورس دارد.
برای یادگیری بیشتر در باب تفاوت بین این دو به مقاله آموزشی (تفاوت معاملهگر با سرمایهگذار) سایت ایتسکا رجوع کنید.
ویژگیهای معاملهگر بازار
- معاملهگر رفتارهای قیمتی سهام را مطالعه میکند.
- او یک استراتژی معاملاتی دقیق مختص به خود را دارد.
- توانایی تشخیص صحیح نقاط ورود و خروج معامله را دارد.
- معاملهگر پول به بازار تزریق میکند.
- معاملهگران لزوماً برای خود معامله نمیکنند، بسیاری از سازمانها افراد بااستعداد حوزهی معاملهگری را برای انجام تریدهای حجم بالا برای افراد دیگر، صندوقها و مؤسسات سرمایهگذاری استخدام میکنند.
- او از خطاهای گذشته خود درس گرفته و تجربهاندوزی میکند.
- به استراتژی معاملاتی خود پایبند است.
- تریدر هنگام ورود به یک معامله نادرست بدون ذرهای تعصب در کوتاهترین زمان ممکن از آن خارج میشود.
- اخبار جزوی از ابزار کار یک معاملهگر موفق است، او به اخبار مهم واکنش نشان میدهد.
- معاملهگر معمولاً در بازههای زمانی کوتاه (بهصورت نوسان گیری) به معامله میپردازد.
ویژگیهای تحلیلگر بازار
- تحلیلگر بازار صنایع، شرکتها و وضعیت اقتصادی کشور را مطالعه میکنند، تحلیلگر به دنبال کشف حقایق قیمتی یک سهم است درواقع او به قیمت ذاتی سهم اهمیت بسیاری قائل میشود و معتقد است بازار نیز به سمت قیمت ذاتی سهام حرکت میکند.
- او قدرت آنالیز بسیار بالایی دارد.
- تحلیلگر بازار نمودار سهم را مطالعه کرده و روند آن را بهدرستی تشخیص میدهد.
- درصدد کشف حقایق بازار است.
- یک تحلیلگر بازار تعصب بیش از اندازهای به تحلیل خود نشان میدهند، بهصورتی که حتی هنگام تحلیل نادرست از پذیرش خطای خود سرباز میزند و معمولاً معتقد است بازار بهزودی پی به ارزش ذاتی سهام خواهد برد.
- او به اخبار توجهی ندارد و اعتقاد دارد بالاخره بازار پی به ارزندگی سهم موردنظر خواهد برد.
مقایسه تحلیلگر بازار با معاملهگر بازار
– تحلیلگر بازار درصدد کشف حقایق بازار و معاملهگر درصدد مدیریت ریسک بازار است.
– تحلیلگر بازار قضاوت اشتباه خود را ضعف بازار تلقی میکند و به موقعیت معاملاتی خود میچسبد اما معاملهگر وقتی وارد معاملهی اشتباهی میشود در سریعترین زمان ممکن از معامله خارج میشود.
– معاملهگر به اخبار واکنش نشان میدهد ولی تحلیلگر در پی اثبات تحلیل خود در معامله میماند حتی اگر زیان بالایی را متحمل شود، درواقع بسیاری از نوسان گیران بازار بورس معاملهگران ماهری هستند، آنها به اخبار واکنش داده و در بازار سرمایه موجسواری میکنند.
– تحلیلگر بازار به مطالعه صنایع و وضعیت اقتصادی کشور میپردازد درحالیکه معاملهگر بازار رفتار قیمتی سهم را بررسی میکند.
تحلیلگر بازار یا معاملهگر بازار! بررسی تفاوت این 2 فعال بازار 2
تحلیلگر باشم یا معاملهگر؟
تحلیلگری و معاملهگری به مثابهی دو بال برای پرواز عقاب است، هیچیک به تنهایی قادر به طی مسیر بازار سرمایه نیست.
معمولا افرادی که به تازگی وارد بازار بورس میشوند سعی دارند به درستی تحلیل کمال طلبی در معامله گری کرده سپس وارد معامله شوند که اجرای این روش کاملا به استعداد فرد بستگی دارد.
تحلیلگری و معاملهگری دو مهارت و وظیفه جداست، ممکن است شما در بررسی و تحلیل بازار سهام بسیار قوی عمل کنید ولی هنگام معامله و در وقت عمل نتوانید به تحلیل و استراتژی خود عمل کنید، در بازار سرمایه بیش از آنکه علم باعث سودسازی و پیشرفت شما شود، این کنترل احساسات و فنون معاملهگری است که شما را به سود میرساند.
در مدت حضورم در بازار سرمایه ایران به دید نسبی از (تحلیلگری بهتر است یا معاملهگری) رسیدهام، بنظر من یک معاملهگر ماهر بودن پتانسیل سودسازی بیشتری نسبت به یک تحلیلگر ماهر بودن، دارد.
چگونه یک معاملهگر منضبط باشم؟
در این بخش چند راهکار برای تقویت مهارت معاملهگریتان پیشنهاد میدهم.
اعتمادبهنفس داشته باشید
اعتماد به نفس سنگ بنای تمام موفقیتهای بشری است، در بازار سرمایه نیز با اعتمادبهنفس عمل کنید تا بتوانید به تصمیمات و افکار خود عمل کنید و در وقت درست وارد یا از معامله خارج شوید.
از اشتباه کردن نترسید
اشتباه، ضرر و زیان از اجزای جداییناپذیری معاملهگری است، در بازار سرمایه کمال طلب نباشید، زیان جزوی از بازی بازار سرمایه است.
متعهد به استراتژی معاملاتی خود باشید
پریدن از شاخهای به شاخهی دیگر در تمام بخشهای زندگی آسیبزاست معاملهگری نیز از این قاعده مستثنا نیست، یک استراتژی معاملاتی درست و مناسب خود طراحی کرده و تحت هر شرایطی پایبند به انجام آن باشید.
درنهایت بازار سرمایه، معاملهگری و سود سازی نیازمند آموزش درست، تجربه، اعتمادبهنفس، ریسکپذیری و… است، بازار سرمایه روی خوشی به افراد عجول و بیعلم و دانش نشان نمیدهد.
اگر علاقهمند به ورود به بازار سرمایه هستید حتماً آموزش ببینید سپس وارد شوید، بهتر است برای ورود به بازارهای مالی ایران و دنیا از بروکرهایی که به ایرانیان خدمات میدهند بهره ببرید.
درمان کمال گرایی؛ چطور به کمال گرایی غلبه کنیم؟
کمالگرایی چیست؟ آیا درمان کمال گرایی امکانپذیر است؟ چگونه کمال گرا نباشیم؟ کمالگرایی مجموعهای از افکار همراه با خودخوری است که شما را وادار میکند در پی اهدافی باشید که غیرواقعگرایانه هستند، بلاهای زیادی سر شما میآورند و زندگی شما را سخت میکنند. اگر شما هم مثل خیلیهای دیگر تمایلات کمالگرایانه دارید، در این مقاله چند نکته درباره درمان کمال گرایی و غلبه بر آن نوشتهایم.
۱. کمالگرایی را تشخیص بدهید
بیشتر مردم حتی تشخیص نمیدهند که کمالگرا هستند، چه برسد به اینکه به فکر درمان کمال گرایی باشند. ممکن است به خودشان بگویند فقط استانداردهایشان بالاست و برای رسیدن به بهترینها تلاش میکنند، اما رسیدن به بهترینها با کمالگرایی فرق دارد. برای اینکه بدانید کمالگرا هستید یا نه، به این سؤالات پاسخ دهید:
- برای رسیدن به استاندارهایتان دچار مشکل هستید؟
- خیلی ترس از شکست دارید ؟
- فکر میکنید اشتباهات مثل میدان مین هستند؟
- بهخاطر حساسیت زیاد، مهلت تحویل کارتان میگذرد؟
- مردم بهتان میگویند انتظارات غیرواقعی دارید؟ شما به دستاوردهای شما وابسته است؟
اگر پاسختان به هرکدام از این سؤالات مثبت است، شاید دچار کمالگرایی باشید و باید آن را جدی بگیرید.
۲. یاد بگیرید چطور انتقادپذیر باشید
هیچکس دوست ندارد از او انتقاد شود اما بعضی از مردم مهارت انتقادپذیری دارند، یعنی:
- برایشان مهم است چهکسی ازشان انتقاد میکند و این سؤال برایشان پیش میآید که چرا آن شخص دارد ازشان انتقاد میکند.
- هر نکتهای را که برای بهبودشان مفید است تشخیص میدهند و به کار میگیرند.
- انتقاداتی را که مفید نیستند بهراحتی نادیده میگیرند.
بقیه مردم انتقادناپذیرها هستند، یعنی:
- احساس میکنند هر انتقادی، بدون توجه به اینکه از طرف چهکسی است، حمله به شخصیت و ارزش فردی آنهاست.
- بهجای اینکه سعی کنند از انتقادها چیزی یاد بگیرند، فقط بهخاطر اینکه ازشان انتقاد شده است احساس بدی پیدا میکنند.
- در ذهنشان بارها و بارها به انتقاد پاسخ میدهند.
کمالگرایان در دسته دوم جا دارند و انتقاد آنها را نابود میکند. برای اینکه از انتقاد فرار کنند، همیشه بیشتر و فراتر از انتظارات ظاهر میشوند. میخواهند آنقدر دقیق باشند که جایی برای انتقاد نماند.
البته خودتان هم میدانید که هرچقدر هم سعی کنید کارتان را بدون نقص انجام دهید، مردم همیشه چیزی برای مخالفت و انتقاد و نکاتی برای بهبود کار شما پیدا میکنند. بنابراین بهجای اینکه سعی کنید به هر قیمتی از انتقاد فرار کنید، بکوشید انتقادپذیر باشید.
۳. تفاوت بین تلاش زیاد و کمالگرایی را بدانید
اینکه میخواهید خودتان را بهتر کنید خیلی خوب است، اما تلاش زیادِ سالم با کمالگرایی متفاوت است.
برن برون، محقق و نویسنده آمریکایی، تلاش سالم را تلاش برای رسیدن به بهترینها تعریف میکند، یعنی از خودتان راضی هستید و میدانید که میتوانید بهتر بشوید، اما کمالگرایی از این احساس میآید که هیچچیز بهقدر کافی خوب نیست. کمالگراها فکر میکنند فقط اگر به استاندارد X یا Y برسند، میتوانند حس خوبی به خودشان داشته باشند.
به بیان دیگر، تلاش سالم یعنی برای خودتان ارزش قائل شوید و سعی کنید از همه پتانسیلهایتان استفاده کنید. کمالگرایی یعنی به خودتان بگویید برای خوببودن باید به چیز خاصی برسید و با این حرف به خودتان بیاحترامی میکنید.
۴. اهداف واقعگرایانه داشته باشید
کمالگراها اهدافی را انتخاب میکنند که رسیدن به آنها اصلا امکانپذیر نیست و بعد از چند ماه عصبانی و مستأصل میشوند، چون هرچه تلاش میکنند هدفشان هنوز خارج از دسترس است. راهحل این مشکل تعیین اهداف واقعی است.
برای رسیدن به اهداف واقعی هم باید کمی تلاش کنید، اما لااقل احتمال دستیابی به آنها وجود دارد. وقتی به یک هدف واقعی رسیدید، یک هدف واقعیِ کمی سختتر انتخاب کنید. اگر همینطور پیش بروید، خیلی زود خواهید دید که چقدر پیشرفت کردهاید.
۵. چیزهای ضروری و نهچندان ضروری را از هم تفکیک کنید
فرض کنید دنبال خرید خانه هستید. اولین کاری که باید بکنید این است که ویژگیهای «ضروری» را تعیین کنید، مثلا بگویید:
- سه اتاقخواب و دو سرویس بهداشتی؛
- آشپزخانه بزرگ؛
- محله آرام؛
- نزدیک به مدرسه مناسب؛
- نورگیر.
بعد ویژگیهای «نهچندان ضروری» را تعیین میکنید، مثلا:
حالا دو گزینه دارید. میتوانید دنبال خانهای باشید که فقط ویژگیهای ضروری را داشته باشد یا دنبال خانهای بگردید که هم «ضروریها» را داشته باشد هم «نهچندان ضروریها» را. حاضرید هزینه بیشتری کنید، هم هزینه مالی و هم هزینه زمانی، تا ویژگیهای «نهچندان ضروری» را هم داشته باشید؟
این کارها را در نظر بگیرید:
- گزارشی که باید به رئیستان تحویل بدهید؛
- انجامدادن پروژهای برای یکی از مشتریها؛
- کوزهای که برای کلاس سفالگری درست میکنید.
باید پیش از انجام هرکدامشان از خودتان بپرسید ویژگیهای «ضروری» و «نهچندان ضروری» هرکدام چه هستند.
کمالگراها دوست دارند «غیرضروریها» را در همه کارهایشان وارد کنند، در حالی که اکثر مواقع «ضروریها» کافی هستند. فقط نهچندان ضروریهایی را در کارتان وارد کنید که ارزش وقتگذاشتن داشته باشند و وقت و منابع لازم برای دستیابی به آنها را در اختیار داشته باشید.
۶. استانداردهایتان را پایین بیاورید
یکی از مشکلات کمالگراها این است که استاندارهایشان خیلی بالاست. کمی استانداردهایتان را پایین بیاورید. بهجای تصمیم انجامدادن ۱۰۰درصدیِ یک کار، به تلاش ۹۰درصدی رضایت بدهید و بعد ببینید چه اتفاقی میافتد:
- آسمان به زمین آمد؟
- رئیستان از اینکه پروژه بهاندازه کافی خوب نیست ناراحت میشود؟
- کسی شکایت میکند؟
- از رضایت مشتری کم میشود؟
- عواقب جبرانناپذیری دارد؟
اگر همهچیز با تلاش ۹۰درصدی شما خوب بود، سعی کنید استانداردتان را تا ۸۰درصد پایین بیاورید. باز هم مشکلی وجود ندارد؟ خب باز هم کمی استانداردتان را پایینتر بیاورید.
۷. چیزهای جدید را امتحان کنید
کمالگراها از اشتباهکردن خیلی میترسند و این باعث میشود از چیزهای جدید فرار کنند. یادتان باشد اشتباهکردن باعث رشد ما میشود. بهعلاوه، تحمل اشتباهات مؤلفه اصلی خلاقیت و ریسکپذیری است.
یکی از راههای غلبه بر ترس از اشتباهکردن، امتحانکردن چیزهای جدید است. وقتی یک چیز جدید یاد میگیرید، با بینقصبودن فاصله زیادی دارید. در واقع نهتنها بینقص نیستید که کاملا اشتباه میکنید، زمین میخورید و حتی همهچیز را خراب میکنید.
وقتی به خودتان اجازه دهید در حوزههایی که تازهکار هستید اشتباه کنید، در تمام جنبههای زندگی احساس راحتتری به اشتباهکردن خواهید داشت.
۸. از هر چیزی که کمالگرایی شما را تقویت میکند فاصله بگیرید
چند وقت پیش در تلویزیون برنامهای پخش میشد که یک خانم زیبا را نشان میداد. این خانم جراح نابغه مغز و اعصاب بود، در یکی از بهترین دانشگاههای آمریکا تحصیل کرده بود و به چندین زبان مسلط بود. وقتی کمال طلبی در معامله گری گفت که دونده ماراتن هم هست، کانال را عوض کردم.
دنیای ما استانداردهای واقعا بالایی دارد:
- خبرههای تجارت همیشه به ما میگویند خدمات فراتر از عالی بدهید.
- تلویزیون و مجلهها پر از افرادی هستند که چهره و اندامی بینقص دارند.
- همه در شبکههای اجتماعی وانمود میکنند همسر عالی، بچههای عالی، خانه عالی و شغل بینقصی دارند.
تازه ماجرا به همینها ختم نمیشود. بنابراین باید از تمام محرکهایی که گرایشات کمالگرایانه شما را تقویت میکنند فاصله بگیرید:
- مجلههایی نخوانید که به شما احساس بازندهبودن میدهند.
- در شبکههای اجتماعی افرادی را دنبال نکنید که همیشه در حال تعریفکردن از زندگی عالیشان هستند.
- با افرادی معاشرت نکنید که باعث میشوند احساس کنید هیچ کاری را درست انجام نمیدهید.
- مطالبی را بخوانید که به شما روحیه میدهند.
- افرادی را اطرافتان نگه دارید که شما را همانطور که هستید پذیرفتهاند.
- افرادی را در شبکههای اجتماعی دنبال کنید که به شما انگیزه و انرژی میدهند.
۹. قبول کنید هیچوقت کارتان تمام نمیشود
ممکن است که به وزن دلخواهتان برسید و در شغلتان موفق باشید، اما شریک زندگیتان شغلش را از دست بدهد و رابطه شما تحتتأثیر استرس ناشی از این مسئله قرار بگیرد. بعد که توانستید رابطهتان را به حالت عادی برگردانید، رئیستان عوض میشود و عادتکردن به شرایط جدید چندان راحت نیست و استعفا میدهید. چند ماه دنبال پیداکردن کار هستید. وقتی یک کار خیلی خوب پیدا میکنید، میبینید که از وزنتان غافل شده بودید و چند کیلو اضافهوزن پیدا کردهاید.
زندگی همینطور جریان دارد. حتی اگر بتوانید به جایی برسید که همهچیز کاملا بینقص باشد، تأکید میکنم: اگر، با اطمینان میتوان گفت چندان طول نخواهد کشید. برای غلبه بر کمالگرایی باید قبول کنید که هیچوقت کارتان تمام نمیشود.
۱۰. از سواری لذت ببرید
کمالگراها هیچوقت چشم از مقصد کمال طلبی در معامله گری برنمیدارند، چون تنها چیزی که برای آنها اهمیت دارد مقصد است. در واقع آنقدر روی هدف تمرکز کردهاند که یادشان میرود از سواری لذت ببرند.
- اگر امروز نتوانستید ۱۰ کیلومتر بدوید، از اینکه ۶ کیلومتر دویدهاید راضی و خوشحال باشید.
- اگر هنوز از شغل اصلیتان راضی نیستید، از اینکه کسبوکار کوچک خودتان روزبهروز در حال رشد است احساس غرور کنید.
- اگر هنوز نمیتوانید سونات مهتاب بتهون را بنوازید، از نواختن قطعات دیگری که یاد گرفتهاید نهایت لذت را ببرید.
خلاصه اینکه اجازه ندهید کمالگرایی زندگی شما را خراب کند. از اجرای این نکات شروع کنید و از زندگی نهایت لذت را ببرید.
سؤالات رایج درباره درمان کمال گرایی
۱. چگونه کمال گرا نباشیم؟
- یاد بگیرید انتقادپذیر باشید؛
- استانداردهای خود را پایین بیاورید؛
- فقط کارهای ضروری را در اولویت قرار دهید؛
- از هر چیزی که کمالگرایی شما را تقویت میکند اجتناب کنید.
۲. درمان قطعی کمال گرایی چیست؟
درمان کمال گرایی تدریجی است و با تمرینهای مختلف انجام میشود، اما بیشتر مانند ترک عادتی بد است و اگر حواسمان نباشد، ممکن است دوباره دچارش شویم. بنابراین از هر چیزی که کمالگرایی شما را تقویت میکند اجتناب کنید.
۳. درمان کمال گرایی و اهمال کاری چه ربطی به هم دارند؟
گاهی اوقات وقتی دچار کمال گرایی میشویم، از ترس شکست و نرسیدن به هدف مدنظر به اهمال کاری روی میآوریم و کارهایمان را عقب میاندازیم. بنابراین اگر دلیل اهمالکاری ما کمالگرایی باشد، با درمان کمال گرایی میتوانیم آن را هم درمان کنیم.
۴. تست کمال گرایی چیست؟
تست کمال گرایی مجموعهای از سؤالهاست که با جوابدادن به آنها مشخص میشود فرد کمالگراست یا نه. این تستها بر پایه خودشناسی هستند و هرچه فرد به سؤالات دقیقتر جواب بدهد، نتیجه هم دقیقتر خواهد بود.
۵. کمال گرایی مثبت چیست؟
کمال گرایی مثبت یعنی از میل خود به عالی انجامدادن کارها برای پیشرفت و بهبود زندگی استفاده کنیم و اینها برایمان مهم باشند، نه رسیدن به استانداردی خاص.
موانع پیشرفت خود را بشناسید و موفقیت را به عادت همیشگیتان تبدیل کنید.
معرفی و دانلود کتاب کمالگرایی یا کاملگرایی
برای دانلود قانونی کتاب کمالگرایی یا کاملگرایی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
برای دانلود قانونی کتاب کمالگرایی یا کاملگرایی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
دانلود کتاب از اپلیکیشن کتابراه
معرفی کتاب کمالگرایی یا کاملگرایی
کتاب کمالگرایی یا کاملگرایی نوشتهی علی شمیسا، تلنگری برای افرادی است که میخواهند افکار کاملگرایانه خود را به سمت کمالگرایی سوق دهند و خود را درمان کنند. در این کتاب شما با انواع کاملگرایی عصبی در فرهنگ ایرانی آشنا میشوید.
هرگز خوب بودن کافی نیست، من باید همیشه عالی باشم و بدرخشم. خوب و معمولی بودن که فایدهای ندارد؛ وگرنه میشوم مثل بقیه، من اصلاً دوست ندارم معمولی و عادی باشم. آدم باید مثل تک ستاره باشد؛ یعنی، در هر حوزهای که وارد میشود، بدرخشد. من از پدر و مادر خود یاد گرفتهام که همیشه باید درجه یک و نفر اول باشم. مگر آدم چند بار زندگی میکند. شما به من میگویید: "یک خوبِ معمولی باش!" اما من اصلاً نمیتوانم با این جمله شما کنار بیایم. این فکر هیچ انگیزهای برای زندگی به من نمیدهد. من حاضرم انواع فشارها و ریاضتها را تحمل کنم، اما عالیترین باشم. در واقع، این امر مرا به اوج لذت میرساند.»
جملات بالا گفتههای فردی کاملگراست و من پس از خواندن آنها متوجه شدم فقط یک نفر نیست که اینگونه حرف میزند. در واقع، در فرهنگ ایرانی، تیپ و طیفی از افراد به جای این که به سمت متفاوت بودن حرکت کنند، به سمت برتر کمال طلبی در معامله گری بودن، عالیتر شدن، بهترین و بینقصترین بودن در حرکتاند. به همین دلیل هم، در دایره عصبیت سلسلهای میافتند و تا حدی جلو میروند که به بیماری وسواس ذهنی و رفتاری مبتلا میشوند؛ زیرا اینگونه افراد در ذهن خود آنقدر بر خود، دیگران و زندگی سخت میگیرند و انواع بکن و نکنها و باید و نبایدها را بر ذهن خود تحمیل میکنند که ذهنشان همیشه در دایرهای اجباری و عصبی گیر میکند و در نتیجه دیگر از آن انسان آزاد، رها و سهلگیر خبری نیست.
چنین فردی به جای این که به سمت کمال برود به سمت کامل بودن عصبی در حرکت است و زندگی کردن برایش تبدیل به خون دل خوردن و دغدغههای مداوم میشود. در نتیجه ذهن به جای جستجوی صلح، همواره به دنبال به چنگ آوردن بهترینهاست و از این رو، وارد جنگ با همهچیز و همه کس میشود.
در آموزههای فرهنگ ایرانی، فرهنگ رفتن بهسوی بهترینها، عالیترینها، اولینها، برترینها و خوبترینها در قالب افسانهها، داستانها، اشعار، ضربالمثلها و آموزههای تربیتی مستقیم و غیر مستقیم آموزش داده میشوند. با بررسی خروجی این ادبیات، به تیپی از افراد برمیخورم که برای رسیدن به آرزوهای خود همه کاری میکنند؛ برای مثال، فلان خانم یا آقا انسانهای اطرافشان را قربانی میکنند تا به عنوان ستارهای مالی، سیاسی و. بدرخشند و چند صباحی اسمشان سر زبانها بیفتد؛ اما در ورای این موفقیتها و اولین شدنها، دورههای روانپریشی سختی وجود دارد که این دکتر، مهندس، هنرمند، سیاستمدار و تاجر گذرانده است.
کاملگرایی برای زندگی مرگبار است و هرگاه کاملگرایی فردی تشخیص داده شد، او باید قدمبهقدم خود را محدود کند. افراد کاملگرا باید در کوتاه مدت زیر نظر رواندرمانگر قرار گیرند و تلاش کنند توقعات و انتظاراتشان را از زندگی، خود و دیگران پایین بیاورند. آنها باید حق اشتباه کردن به خودشان بدهند و تلاش کنند که یک فرد خوبِ معمولی باشند و خود را از شک و تردید و وسواسها دور نگه دارند.
در بخشی از کتاب کمالگرایی یا کاملگرایی میخوانیم:
فرد کمالگرا سعی میکند بین منِ آرمانی و منِ واقعی خود تعادل ایجاد کند و از ایجاد شکافی عمیق میان آن دو میپرهیزد. او محدودیتها، امکانات و استعدادهای خویش را به خوبی میشناسد و به نقاط ضعف خود آشناست و سعی میکند که منِ آرمانیاش را کمال طلبی در معامله گری بیش از حد هوایی نکند؛ در صورتی که فرد کاملگرا شکافی عمیق بین این دو منِ خود ایجاد کرده است. او گاه چنان بلند پروازی میکند و جاهطلبیهایش را گسترش میدهد که هیچ حد و مرزی ندارد. در نهایت نیز دیگر نمیتواند تحلیلی واقعبینانه از محدودیتها، استعدادها و امکانات خود داشته باشد؛ زیرا پیوسته دچار توهم است و به بزرگی بیش از حد و قهرمان شدن میاندیشد.
فهرست مطالب کتاب
پیشگفتار
فصل اول: کاملگرایی
ملا و کاملگرایی
کاملگرایی عصبی
تفاوت کمالگرایی و کاملگرایی
خلاصه مشخصات افراد کاملگرا
افراد کاملگرا و خطاهای ذهنی
لایه روانشناسی افراد کاملگرا سلطهجویی است
افراد کاملگرا بهشدت تحتتأثیر ناخودآگاه خود هستند
کاملگرایان بهشدت درگیر تأیید بیرونی هستند
تفکر کاملگرا همیشه درگیر رقابت و مقایسه است
افراد کاملگرا بهشدت با انتقاد مخالفاند
افراد کاملگرا تملکگرای عصبی هستند
افراد کاملگرا وسواس مالکیتِ کنترل دارند
فرد کاملگرا، سرشار از شک و تردید است!
کاملگرایان حق اشتباه را از خود و دیگران میگیرند
کاملگرایی چندوجهی به چه معناست؟
کاملگرایی و خستگی روانی
بایدها و نبایدهای فرد کاملگرای عصبی
دیدگاه بالغانه و کمالگرایانه
فصل دوم: انواع کاملگرایی عصبی
کاملگرایی عصبی
3) کاملگرایی رفتاری
4) کاملگرایی اخلاقی
5) کاملگرایی در ارتباط
6) کاملگرایی رُمانتیک و عاشقانه
7) کاملگرایی در وضع ظاهر
8) کاملگرایی شغلی
9) کاملگرایی در علم و تحصیل
10) کاملگرایی سیاسی
11) کاملگرایی سلامت
12) کاملگرایی در حوزه خانواده
13) کاملگرایی در حوزه ملیگرایی
14) کاملگرایی در زمینه تغذیه
15) کاملگرایی در عزاداری
16) کاملگرایی در زمینه تفریح و شادی
17) کاملگرایی مالی
18) کاملگرایی در نظافت
19) کاملگرایی در پذیرایی
20) کاملگرایی نظامی
21) کاملگرایی در حوزه برنامهریزی و زمان
22) کاملگرایی در روابط زناشویی
23) کاملگرایی در خریدکردن
24) کاملگرایی در خوببودن
25) کاملگرایی در صحبتکردن
26) کاملگرایی در فرزندپروری
27) کاملگرایی در حوزه ورزش
28) کاملگرایی در دوستی و رفاقت
29) کاملگرایی در زمینه لباس و پوشش
30) کاملگرایی در لافزدن
31) کاملگرایی در ادبیات
32) کاملگرایی در هنر
33) کاملگرایی در آشپزی
34) کاملگرایی در مهرطلبی
35) کاملگرایی در عقاید و باورها
36) کاملگرایی در زمینه آبرو
37) کاملگرایی در دستیابی به آرزوها و خواستهها
38) کاملگرایی در همسرگزینی
39) کاملگرایی در زمینه هوش و استعداد
40) کاملگرایی در حوزه جمعآوری اشیاء
41) کاملگرایی در برقراری نظم و انضباط
فصل سوم: مقالاتی درباره کاملگرایی
دوازده باور غیرمنطقی
مشکلات کاملگرایی
اگر کودکتان کاملگراست
کاملگرایی در کودکان
در مقابل کاملگرایی کودکان بایستیم
کاملگرایی (1)
کاملگرایی چه عواقبی در پی دارد؟
کاملگرایی (2)
کاملگرایی (3)
وقتی کاملگرایی مسئلهساز میشود
کاملگرایی (4)
خلاقیت و کاملگرایی: پیوند جهنمی
معایب کاملگرایی
کاملگرایی را کنار بگذارید
رابطه اعتماد به نفس و معامله گری
مطالب زیادی در رابطه با مدیریت ریسک و اهمیت داشتن حد زیان نوشـتـه شـده است. حد زیان به طور ایده آل کمال طلبی در معامله گری نقطه ای است که از آنجا به بعد ایده ابتدایی شـمـا بـرای معامله نقض می شود. معامله گران حد زیان ثابتی که نسبت به حد سود در فاصله کمتری از نقطه ورود به معامله قرار دارد، در نظر می گیرند تا نسبت سود به زیان معاملات عـدد مطلوبی شود. شما می توانید یک معامله گر حرفه ای را از شیوه خـروجش از معاملـه تشخیص دهید. خروج آنها از معامله از پیش تعیین شده است و نه به دلیـل اضـطراب و نگران. زیان، بخش پذیرفتـه شـده در ایـن بـازی است. معاملـه گـران خـوب، از زیان ها می آموزند و از آنها برای اصلاح دیدگاهشان در مورد بازار استفاده می کننـد. درنتیجه یک معامله زیان ده می تواند پایه ای برای معامله برنده بعدی باشد.
برای بسیاری از معامله گران، آنچه انجامش سخت تر است و البته کمتر به آن اشاره شده، موضوعی است که آن را ممانعت از رشد سود مینامیم. معامله گرانی که به حد زیان های خود به شدت پایبند هستند، ممکن است نتوانند در معاملات برنـده بـه سـود معامله اجازه رشد دهند. آنها جلوی رشد سود معاملاتشان را می گیرند، بدین ترتیب نسبت سود به زیان معامله را تغییر میدهند. ایـن معاملـه گـران، با گذشت زمـان، بـرای رسیدن به موفقیت در معامله گری به مشکل بر می خورند، چرا که سود حاصل از معاملات برنده آنها چندان کمال طلبی در معامله گری بزرگ تر از زیان معاملات بازنده نیست و گاهی حتی کمتر است. البته دلایلی برای این رفتار معاملـه گـران وجـود دارد.
دلیـل اول ایـن اسـت کـه در سود به اندازه حد زیان موفق عمـل نـمـی کنـد
ایـن هـدف هـای سـودی ممکن است بر اساس برخی معیارها مثل نوسانات کلی بازار، وجـود نـواحی حمایت یا مقاومت یا بازه زمانی، انتخاب شده باشد. زمانی که یک هدف قیمتی ثابت در ذهن دارید، راحت تر می توانید در معامله باقی بمانید، درست مثل زمانی که با داشتن یک هدف مشخص در ذهن، می توانید کار را راحت تر انجام دهید. بدون داشتن یک حد سود از پیش تعریف شده، احتمال این که با هر بالا یا پایین شدن قیمت، معامله و را ببندید بیشتر می شود. چراکه در این حالت واکنش شما بیشتر بر اساس طمـع و ترس خواهـد بود و نه ایده اولیه ای که به خاطر آن معامله را انجام دادید.
دلیل دوم این است که معامله گر نسبت به ایده معاملاتی خـود اعتماد بـه نفـس لازم را ندارد
یکی از مهم ترین فواید آزمایش کردن ستاپهای معاملاتی این است که می توانید میزان عملکرد گذشته بازار را در جهت معاملات خـود تخمین بزنید. به کمک این اطلاعات می توانید تشخیص دهید که آیا قیمت تا حد سود تعیین شده ی شـما حرکت خواهد کرد یا نه، زمانی که ستاپها و الگوهای معاملاتی از دیگران قرض گرفته می شوند، بدون اینکه آزمایش شوند ( در حساب مجازی یا بررسی آن در گذشـته بـازار )، به سختی می توان به آن ایده معاملاتی اعتماد کرد. تحمل حرکتهای اصلاحی طبیعی بازار برای ما سخت می شود. به جای این که این اصلاح ها را یک فرصت برای اضافه کردن حجم در قیمتهای خوب در نظر بگیریم، آنها را تهدیدی برای سود حاصله میدانیم. دلیل آخر می تواند به ریسک گریزی معامله گر ارتباط داشته باشد. تصور کنید که شما حق انتخابی بین یک سود تضمین شدهی ۱۰۰۰ دلاری و یک سود احتمالی ۱۵۰۰ دلاری ( ۷۵ درصد شانس تحقق ) داشته باشید. در کل، کسب سودهایی که ۷۵ درصد شانس تحقق داشته باشند، باعث می شوند با گذشت زمان پول بیشتری به دست آورید. با این حال، معامله گر ممکن است احساس کند نادیده گرفتن سـود تضمین شـده ی ۱۰۰۰ دلاری احمقانه است و معامله را می بندد. شاید گرفتن این تصمیم باعث آرامـش فکری معامله گر شود، اما بر سوددهی کلی او تأثیر می گذارد. به طور مشابه، معاملـه گـران ممکن است ترازهای سود را نه برای به حداکثر رساندن سـود کـه بـرای آرامـش فـکـری خود به گونه ای انتخاب کنند که از رسیدن قیمت به آن اطمینان داشته باشند.
باز نگاه داشتن معامله تا زمان رسیدن قیمت به حد سود، به سطح بالایی از اطمینان و به توانایی تحمل عدم قطعیت بازار نیاز دارد. چرا که میزان اعتماد شما به ایـده ی اولیه معامله است که کمک می کنـد عـدم قطعیـت بـازار را تحمل کرده و در مقابل سود به دست آمده وسوسه نشوید و معامله را زودتر از موعـد نبندید. بـرای بـاقی مانـدن در معامله ای که در جهت مورد نظر شما حرکت می کند به اعتماد به نفس بیشتری نیاز دارید تا زمانی که قیمت در یک محدوده رنج باریک در حال نوسان است؛ تنهـا بـه ایـن دليـل ساده که در حالت اول پای سود بیشتری در میان است.
باقی ماندن در یک معامله ی برنده اغلب سخت تر از ورود به یک معامله است
از دست دادن سود حاصل از معامله ی برنده، تهدید واقعی برای معامله گر محسوب نمی شود؛ چراکه با جا به جایی زیان به قیمت سر به سر، هرگز از بابت چرخش های ناگهانی و غیر معمول بازار صدمه نمی بینید. تنها مورد ناراحت کننده، از دست رفتن سود به دست آمده است، ولی در عوض حساب معاملاتی آسیبی نمی بیند. تهدید واقعی در نحوه ی برداشت و برخورد معامله گر بـا ایـن حرکـت هـای اصلاحی است. در بسیاری مواقع، عکس العمل آنها به از دست رفـتـن سـود، کـاملأ منفی است. ممکن است خود را بابت از دست دادن فرصت سرزنش کنند یا دلسرد شوند. درحالی که می توانند این وضعیت را به مثابه سـر بـه سـر بسـته شـدن معامله در نظر بگیرند. آنچه معامله گران از آن دوری می کنند، نه از دست دادن سـود معاملـه کـه نـاراحتی ناشی از سرزنش خودشان بعد از این اتفاق است. این عقیده که " شـما هـیـچ گاه از بابت برداشت سود اشتباه نمی کنید " نیز از این واقعیت روانشناختی نشات می گیرد.
بخش بزرگی از اعتماد به نفس، با داشتن اطمینان شکل می گیـرد. شـمـا بـه راننـدگی خود اعتماد دارید، چرا که از توانایی خـود در هـدایت ماشین، در شرایط متغیـر جـاده، اطمینان دارید. اگر ایده های معاملاتی خود را معامله نکنید و نحوه ی عملکرد آنها را در بازار نبینید، نمی توانید به این ایده ها اطمینان کنید و درنتیجـه اعتماد بـه نفسی شکل نمی گیرد. تنها زمانی می توانید نسبت به عدم قطعیت معامله ای بردبار باشید که شخصاً نتیجه ی پایبند بودن به برنامه ی معاملاتی خود را دیده باشید و این که با اجـرای ایـده ی معاملاتی خود می توانید بیش از آنچه از دست می دهید به دست آورید. به عنوان مربی معامله گری خود، باید به تدریج نسبت به نوع معامله گری تان، اطمینان و اعتمادبه نفس پیدا کنید. این امر به دو طریق می تواند انجام پذیرد:
ایجاد تدریجی ذهنیت مطمئن؛ قبل از شروع به معامله گری، با انجـام یک تمرین ذهنی، موقعیتی را تجسم کنید که در آن مجبور شدید علیرغم به دست آوردن سود، سر به سر از معامله خارج شـوید. نحـوه ی صحبت کردن شـما بـا خودتان در این موقعیت چگونه خواهد بود؟ در این مواقع باید با خود این طـرز فکر را تمرین کنید که " هیچ اقدامی صورت نگرفته و هیچ سودی هم به دست نیامده " (بدین معنا که ایرادی ندارد به جای یک سود خوب تقریباً سر به سر و با سود کم از معامله خارج شده اید، در حقیقت با این کار، احتمال یک چرخش ناگهانی را در نظر گرفته اید و از حساب معاملاتی خـود محافظت کرده ایـد)؛ گفتن این جمله بهتر از سرزنش کردن خودتان و داشتن ذهنیتی ناامید است.
تغییرات کوچک ایجاد کنید؛ طبق یک قانون درمانی کاربردی، بـرای ایجـاد تغییرات بزرگ با انجام تغییرات کوچک شروع کنید. اگر هر بار بخش کوچکی از یک کار درست کمال طلبی در معامله گری را انجام دهید، این کار بازخورد و شجاعتی که برای پیشبرد تلاشتان لازم دارید را فراهم می کند. اعمال این قانون در معامله گری بدین نحو است که اگر تصمیم گرفتید معامله ای را پیش از موعد ببندید، بخش کوچکی از حجم معامله را در نقطه سر به سر یا در تراز حـد سـود اول معاملـه بـاقی بگذارید. با این کار نه تنها سود به دست آمده را حفظ می کنید، بلکه نحـوه ی عملکرد ایده ی معاملاتی خود را طبق برنامه ای که از ابتدا داشتید، می بینید. با گذشت زمان، می توانید حجم بیشتری را در نقطه ی حد سود بـاقی بگذارید و طبق برنامه معاملات را انجام دهید.
اعتماد به نفس، از نحوهی تفکر و عملکرد شما ایجاد می شـود. اگـر بـه قضـاوت خـود اطمینان کنید، این فرصت را خواهید داشت که عملکرد قضاوت خود را ببینیـد؛ بـا ایـن کار اعتماد به نفس شـمـا شـکـل مـی گیـرد. متأسفانه بـا ممانعت از رشـد سـود، از رشد اعتماد به نفس خود نیز ممانعت به عمل می آورید.
ویژگی دیگر معامله گر عجول، کمـال گرایی است. معاملـه گـران زیادی را دیده ام که ایده های معاملاتی فوق العاده ای داشتند اما تنها بـه ایـن دلیـل کـه بـازار بـه نقطه ورود موردنظرشان نرسید، آن را اجرایی نکردند. این که یک ایـده ی معاملاتی بـزرگ و برنده داشته باشید و بـه ثمـر نشستن آن را بـدون آن کـه همـراهش باشید ببینید واقعـاً ناراحت کننده است. اجازه ندهید کمال گرایی، دشمن یک ایده ی خوب شود. اگـر ایـده ی فوق العاده ای دارید ( مثلاً بازار ناحیه ای را شکسته و وارد یک حرکت روند دار شده است )، حداقل با حجمی کمتر از آنچه همیشه معامله می کردید، در جهـت بـازار وارد معامله شوید. اگر روند خوبی باشد، همیشه این فرصت را خواهید داشت که در اصـلاح هـا بـه حجم معامله ی خود بیفزایید؛ اگر روند خوبی نباشد، می توانید با زیان نسبتاً کمـی خـارج شوید؛ اما همیشه سعی کنید معاملاتتان بیان کننده ی عقایدتان باشند؛ همیشه بـا عمـل کردن بر پایه ی اعتمادتان، ازنظر روحی و روانی سود خواهید برد.
رفتار های روانی معامله گران در ایران
معامله گری در بازار های جهانی یکی فعالیت های پرریسک است که دارای فشار روانی بسیار زیادی است در ابتدای شروع کمال طلبی در معامله گری فعالیت عدم اموزش کافی، احساس اینکه همه چیز را میدانیم، تفکر یک شبه پول دار شدن و افتادن در دام پکیج فروشان و کلاهبرداران این حوزه خیلی از کاربران را از این حوزه دور کرده است و یا باعث از دست دادن سرمایه انها شده است و حتی گاها با افسردگی شدید رو به رو شده اند ولی تمام این موارد با اموزش صحیح قابل رفع است .
* دو مورد مشکل ساز در اکثر معامله گرانی که به تازگی میخواهند وارد بازار شوند ایجاد میشود :
این بدان معناست که در حوزه ای که اطلاعات کافی نداریم سعی میکنیم از بقیه تقلید کنیم این رفتار در حوزه اقتصاد بیشتر دیده میشود چون افراد اطلاعات و دانش کمتری در این حوزه دارند . یکی از مثال هایی که خیلی اتفاق می افتد این است که کانال تلگرامی یا پیج اینستاگرامی که تعداد زیادی فالوور یا کاربر دارد خیلی بهتر کمال طلبی در معامله گری از بقیه است ولی ممکن است کانال یا پیج با فالوور کمتر سطح مطالب با کیفیت تری داشته باشد. به این فکر میکنیم که چون افراد بیشتری وارد پیج شده اند حتما اونها تحقیق کرده اند و میدانند ان پیج بهتر است .
گاها بعضی معامله گران در این تفکر هستند که به تمام اطلاعات و داده های بازار اشراف پیدا کنند وهمه را پردازش کنند و در همان زمان دقیقا ذهنش به هم میریزد و مرتکب اشتباه بزرگی میشود :
1. ترس از دست دادن : بعضی از افراد برای فیلتر کردن داده و اخبار دچار مشکل میشوند و میترسند خبر بزرگ و مهم را از دست بدهند به همین دلیل مدام از شاخه ای به شاخه دیگر میپرند تا داده ها و اخبار بهتر و بزرگ تری پیدا کنند و هواسشان پرت میشود .
2. عدم تمرکز: بعضی معامله گران به جای تمرکز روی یک مورد میخواهند روی چندین مورد تمرکز کنند برای درک بهتر در معامله گران کریپتو دوست دارند روی چندین رمز ارز معامله کنند که هیچ سودی را از دست ندهند که این درست نیست چرا که هر رمز ارزی ممکن است رفتار مخصوص به خود را داشته باشد و شما برای هررمز ارزی نیاز به استراتژی مخصوصی باشید که این تمرکز شما را مختل میکند و یا اینکه در چند بازار میخواهند معامله انجام دهند .
باید دانست برای معامله گری تمرکز و دقت و صبر زیادی نیاز است و ما همیشه نمیتوانیم تمامی داده ها و اخبار را پردازش کنیم بهترین راه مقابله شناخت خود است (خوداگاهی) باید بدانیم نقاط قوت ما چیست و روی همان تمرکز کنیم و ادامه دهیم و این هم نیاز به اموزش صحیح است.
* 4 مورد از احساساتی که اکثر معامله گران در بازار های مالی که حتما با ان رو به رو می شوند : (آفت های یک معامله گر)
- اضطراب تمام قسمت های مغز را پر کرده و به هیچ فکری اجازه ورود نمیدهد دوتا از نشانه های ان که در هر شخصی میتواند متفاوت باشد تکان دادن مدام یکی از پاها و یا عدم حضور ذهن .
- اضطراب درد زیاد دارد و به تحلیل و پرسش پاسخ نمیدهد . در حین معامله، معامله گر میخواهد تحلیل کند و از خود بپرسد که باید چه کاری انجام دهد ولی ذهن او پاسخ نمیدهد. همانند یک ظرف پر از اب که دیگر نمیتواند ابی داخل ان ریخت، هم میترسیم هم نمیتوانیم به چیزی جز ترس فکر کنیم و در ادامه ذهن مدام به احتمال از دست دادن و احتمال ضرر معطوف میشود.
در واقع اضطراب بر فعالیت های ذهن حاکم شده وهر فعالیت ذهنی دیگر را حذف میکند، تنها وحشت در ذهن باقی میماند و با قلدری تمام فعالیت های ذهن را از کار می اندازد .
- در مواقعی که معامله گر مضطرب هست افکار منفی به سراغ او می ایند به عنوان مثال معامله ای در ضرر هست و به جای اینکه ذهن به دنبال یافتن مشکل اصلی باشد به سوال های منفی می پردازد همانند ایا من لایق زندگی بهتر هستم ؟ نکنه تمام پولم رو از دست بدهم؟ نکند همیشه ضرر ده هستم ؟ نکند استراتژی من صحیح نیست ؟ پس میتواند منجر به این شود که دلواپسی راحتتر از خوداگاهی به نظر برسد .
یکی از راه حل هایی که میتواند از اضطراب بکاهد این است که این سوال را از خودمان بپرسیم :
اگر ذهنم درگیر این اضطراب خاص نبود چه موضوع دیگری وجود داشت که میتوانستم به ان فکر کنم ؟
(( ترس برای بقا لازم است ولی اگر کنترل شود ))
ترس در معامله گری باعث میشود معامله گران :
- برای خود حد ضرر نگذارند و در بعضی مواقع حد ضرر را جابجا کنند .
- قوانین مدیریت سرمایه خود را رعایت نکنند.
- از معاملاتشان زودتر خارج شوند به معنی عامیانه معامله را دستی ببندند و به مرور زمان این عادت اشتباه در انها ماندگار میشود .
- به دنبال گله بروند یک مثال اینکه به دنبال کانال های سیگنال دهی باشند.
- با حرکات بازار شوکه شوند .
- از انجام معامله هراس داشته باشند .
- کمال طلبی در معامله گری بر بازار متمرکز نباشند .
- استراتژی خود را ساده سازی بیش از حد کنند .
- معاملات باز خود را مدیریت نکنند .
((طمع برای رشد و پیشرفت لازم است ولی باید کنترل شود))
طمع در معامله گری باعث میشود معامله گران :
- اهداف غیرواقع بینانه برای خود لحاظ کنند .
- به آن به عنوان سرگرمی نگاه کنند .
- ارزوی ثروتمند شدن در یک شب داشته باشند .
- خود را اجبار کنن که کل روند صعودی یا نزولی را بتوانند سود بگیرند .
- در زمان خبر احساسی معامله کنند .
- حجم معاملات خود را در زمان معامله افزایش دهند .
- بخواهند در همه بازار ها معاملات انجام دهند
- به سبک های معاملاتی غلط اعتماد کنند .
- در زمان حجم معاملاتی پایین بازار هم معامله کنند .
- به خود ازادی عمل دهند یعنی هرموقع هرجایی هر طوری دوست دارند معامله کنند .
((خشم در زمانی فروکش میکند ولی غرور ممکن است مدت ها با انسان همراه باشد که باید کنترل شود))
خشم و غرور در معامله گری باعث میشود معامله گران :
- توهم داشتن علم بسیار زیاد در معامله گری داشته باشند .
- معاملات قبلی خود را تحلیل نکنند و درس نگیرند
- خلاف روند معامله کنند
- از مربی مجرب بهره نگیرند
- توجیه اشتباهات و تکرار ان
- از ژورنال معاملاتی استفاده نکنند
- بدون داشتن استراتژی معاملاتی، معامله انجام دهند
- استراتژی خود را دنبال نکنند
- بین قیمت های مختلف ارتباط غلط برقرار کنند
برای رهایی از این موارد و وارد شدن درست به دنیای معامله گری ابتدا باید استاد مجرب پیدا کرد که از وی طبعیت کنیم و مسیر درست را به ما نشان دهد .
معامله گران ابتدا باید خوب اموزش ببینند و تمامی اموزش های خود را تمرین و تست کنند و همچنین قوانین استراتژی خود را همیشه رعایت کنند باید بدانند که استراتژی خوب دارای قوانین مدیریت سرمایه و حدضرر و حد سود و . است . در نهایت بعد از همه اینها باید به استراتژی و خودشان ایمان داشته باشند که نکته کلیدی مهمی است، داشتن یک محیط ساکت، ارام و بدون شلوغی یکی از نکات معامله گری است .
در همه فعالیت های زندگی نسبت به اطلاعات خود باید شکاک باشیم این بدان معناست که ظرف ذهنی خود را باید خالی نگه داریم و هرروز در حال یادگیری و مطالعه باشیم که این نشانه پیشرفت تدریجی است .
- شاید خیلی از موارد گفته شده تا قبل از انجام معامله گری کمی گنگ و نامفهوم باشد ولی در زمانی که معامله گری را شروع کنید با تک تک این موارد رو به رو خواهید شد .
- توضیحات یک معامله گر در خصوص اثرات روانی در مراحل مختلف معامله گری:
برای من از ابتدای شروع معامله گری احساسات ترس، امید، تعصب، ناامیدی، اعتماد به نفس، افتخار و سرخوردگی و خشم بارها و بار ها در مراحل مختلف ایجاد شده است ولی به مرور زمان و افزایش تجربه تک تک این احساسات را توانستم کنترل کنم و زمانی به سود های خوبی رسیدم که توانایی کنترل این احساسات را با تمرین و تکرار بدست اوردم .
(( احساس خوب و امید زیاد زمانی برای شما شکل میگیرد که معامله گران به ظاهر موفق را در شبکه های اجتماعی دنبال میکنید و انها معامله گری را خیلی ساده، آسان و ثروت ساز برای شما تصویر سازی میکنند آن هم به دلیل اینکه پکیج های اموزشی و کانال های سیگنال خود را به راحتی به شما بفروشند در این زمان تفکرات غلط برای شما از معامله گری شکل میگیرد، تصور میکنید که 90 درصد مواقع باید سود بگیرید و وارد معامله شوید آن هم به صورت روزانه ، کم کم شروع به اموزش دیدن میکنید و تمرین میکنید و گذشته بازار را بررسی میکنید و فکر میکنید کار خیلی راحتی در پیش دارید و اینده بازار به راحتی برایتان قابل پیش بینی است و به همین دلیل سرمایه زیادی را وارد میکنید تا با ان معامله کنید . حال ممکن است در روزهای ابتدایی به علت خوش شانسی سود های خوبی بگیرید که این باعث میشود حجم های بیشتری را وارد معاملات خود کنید حتی بیشتر از ظرفیت روانی خودتان. سرخوش میشوید و ممکن است از استراتژی خودتان خارج شوید، بعد از اولین ضرر خشمگین میشوید و تصمیم میگیرید ضرر اول را جبران کنید و اینگونه ضرر های بیشتری را متحمل میشوید و به مرور معاملات متعددی رو ضرر میکنید و کم کم حساب شما از بین میروند و احساس سرخوردگی به شما دست میدهد. ))
- تا آنجایی که ضرر اول صورت میگیرد مشکل خاصی نیس و روند طبیعی کارهست ، زمانی اتفاقات بدی می افتد که با حجم بالایی ترید میکنید و خارج از مدیریت سرمایه و قوانین خود ورود میکنید و پیش خودتان میگویید : ایندفه فرق میکند.
این مراحل به ترتیب شامل احساسات امید، افتخار،غرور،تعصب، خشم، ناامیدی، سرخوردگی و در نهایت افسردگیست .
باید بدانید که معامله گری یک تخصص است و برای یادگیری و شروع به کار دقیقا مثل فعالیت های دیگر باید خوب اموزش دید و تمرین و تجربه کرد همچنین استفاده از استادان معامله گری مجرب و خوب یکی از موارد شروع درست معامله گری است که در ادامه روند رشد معامله گری شما تاثیر زیادی دارد .
بازار های مالی مخصوصا معامله گری یکی از شغل های پر استرس ولی شیرین است اما این بدان معانیست که هرشخصی به راحتی میتواند معامله گر شود .
- ابتدا یک استاد خوب پیدا کنید و کامل اموزش ببینید و سعی کنید تمرین و تمرین و تمرین کنید تا برروی اموزش های خود مسلط شوید و حال بعد از تمرینات متعدد باید تجربه کنید و مراحل مختلف را ببینید، تمرین بر روی حساب دمو و کار در حساب ریل به دلیل نداشتن ترس و خاطرجمعی در حساب دمو بسیار متفاوت است برای همین بعد از تمرین در حساب دمو باید بازار را در حساب ریل و واقعی تجربه کنید تا با مراحل مختلف احساسات و شیوه های بازار اشنا شوید.
دیدگاه شما